من در یک گزارشی خواندم که [اگر] تعداد کتابهایی که برای آبراهام لینکلن نوشته شده روی هم بچینند، یک ستون ده متری درست میشود؛ یک چنین چیزی. حالا آبراهام لینکلن یک عنوانی دارد -اگرچه عقیدهی بنده این است که آن عنوان، دروغ است؛ اینکه میگویند ایشان [عامل] آزادی بردگان و مانند اینها است، حرف مفتی است، حرف واقعی نیست؛ [امّا] حالا اینجوری عنوان شده- لکن دربارهی رؤسای جمهور معمولی آمریکا مثل آیزنهاور، مثل دیگران، گاهی هزار جلد کتاب نوشته شده! شوخی است؟ شما ببینید دربارهی امام خمینی ما چند جلد کتاب نوشتهایم؟ اینجوری است قضیّه؛ ما در این زمینهها عقب هستیم؛ [البتّه] ما ایرانیها عقب هستیم، وَالّا در کشورهای عربی هم من دیدهام دربارهی حوادثی که اتّفاق میافتد، بلافاصله کتاب نوشته میشود؛ بلافاصله تحلیل، کتاب سیاسی و ازاینقبیل مینویسند؛ از ابعاد مختلف، از جوانب مختلف، سلایق مختلف، موافق، مخالف، تحلیل میکنند و مانند اینها؛ ما در این زمینهها انصافاً عقب هستیم. دربارهی شعر هم همینجور است.