جنگ چیز تلخی است، جنگ هشتساله واقعاً تلخ بود، خسارتبار بود، برای ما خیلی زحمات درست کرد؛ بنده در متن کار حضور داشتم؛ خیلی تلخ بود، خیلی سخت بود، خیلی غصّهدار بود، بارها اشکهای ما را درمیآورد و انسان را خسته میکرد امّا با همهی این سختیها این حُسن بزرگ را داشت که به جوان ایرانی نشان داد که قادر است، که میتواند، اگر اراده بکند و در یک میدانی وارد بشود، خواهد توانست بر رقیب و حریف خودش فائق بیاید؛ کمااینکه ما فائق آمدیم. جوان ایرانی وارد میدان جنگ شد، اگر جنگ نبود، این اتّفاق به این شکل نمیافتاد. جنگ مثل یک آتشسوزی است؛ وقتی آتشسوزی میشود، همه کارهای دیگر را کنار میگذارند و میروند آتش را خاموش کنند؛ همه متوجّه جنگ شدند. استعدادها بُروز کرد، نشان داده شد که جوان ایرانی میتواند؛ این حضور در جنگ و حضور جوانها و غلبهی بر دشمن، آن هم نه دشمنی که فقط یک کشور باشد [بلکه] دشمنی که پشتش همهی قدرتهای جهانی حضور داشتند، موجب رشد خودباوری شد. پس انقلاب [موجب] برافراشتن قدِ خودباوری و سینه سپر کردن خودباوری در مقابل روحیهی وابستگی و ورشکستگی قبلی شد.