دانشگاه یک محیط تراکم نیرو است؛ این نیروها ناشی از دو عنصر اصلی است: یکی اصل جوانی است، که من عقیدهام این است خیلی از جوانها خودشان قدر نیروی جوانی را نمیدانند؛ یعنی هنوز کشف نکردند توانائی بیحد و حصری را که در محیط جوان وجود دارد. جوانی یک سرچشمهی فیاضِ تمامنشدنی از نیرو است. عنصر دوم، خود مسئلهی علم و دانش و دانشجوئی است. خود دانشجوئی به انسان توان میدهد. توجه به علم، توجه به دانش، خودش توانافزا و توانآفرین است. البته بر این دو عنصر اضافه کنیم فضائی را که انقلاب به وجود آورد؛ و اگر بخواهیم با نگاه حداقلی نگاه کنیم، انقلاب این فضا را در محیطهای جوان و محیطهای دانشجوئی، حداقل تشدید و مضاعف کرد. یعنی حالت نشاط، سرزندگی، دوری از دلمردگی، اعتماد به نفس، در محیط دانشجوئی زیاد است. بنابراین ما هرچه از دانشجوها توقع داشته باشیم، کارهای سخت را از آنها بخواهیم، متوجه آنها بکنیم، توقعات ارائه بدهیم، به نظر من پرتوقعی نیست.