خاکِ دل آن روز که میبیختند شبنمی از عشق در او ریختند دل چو به آن قطره غماندود شد بود کبابی که نمکسود شد دیدهی عاشق که دهد خونِ ناب هست همان خون که چکد از کباب این اشکها از دل برمیخیزد، مال دل است، دل را صفا میدهد. بعد مستمع را به عمق تاریخ میبرد، مستمع را در حال حاضر نگه نمیدارد، مدّاح میبرد این دل را به عمق تاریخ، حقایق تاریخی را برایش مشخّص میکند. بعد به او معرفت دینی و اخلاقی و سیاسی میبخشد، یعنی مدّاح همهی این کارها را انجام میدهد. [پس مدّاحی] هم معرفت دینی است، هم معرفت اخلاقی است، هم معرفت سیاسی است. مکرّر عرض کردهایم این شعرهایی که اوّل منبر میخوانید، اگر شعرهای اخلاقی باشد، خیلی باارزش است، هم شعرهای معرفتی و هم شعرهای اخلاقی [باشد،] مثل بعضی از غزلیّات صائب -و نه همهاش- اینها باارزش است. امروز هم بحمدالله شعرای آئینی ما در کارند.