چون نبی سروری به خلق عظیم

چون نبی سروری به خلق عظیم

[ محمدرضا میرزاخانی ]
چون نبی سروری به خلق عظیم
چون علی صاحب کلام و حکیم

هرکه در خاندان پیغمبر 
تنگ می‌شد دلش بر آن رحمت

می‌نشست و تو را نظر می‌کرد
باز یاد پیامبر می‌کرد

ای به مدح تو دشمنت گویا
این شنیدم معاویه گویا

پرسشی کرد و پاسخش را خواست
که چه کس لایق خلافت ماست

چاپلوسان تخت و تاج بسی
همه گفتند جز تو نیست کسی

باز آن ناخلیفه گفت سخن
که ای سفیهان ابله و کودن 

لایق تخت و تاج پیغمبر
هیچ‌کس نیست جز علی‌اکبر

ای اسیر کلام تو دشمن 
معترف بر مقام تو دشمن

جان فدایت که محترم بودی
اولین کشته‌ی حرم بودی

******

به صورت تو رسیدم به صورت افتادم
مرا ببین سر پیری به زحمت افتادم

******

یک پدرجان دگر از پسرش خواست نشد
این جوان مرده پس از این کمرش راست نشد

******

دیدی آخر همه زانو زدنم را دیدند
کمکم کن من افتاده ز پا را پسرم

مثل تسبیح تنت یک‌صد و یک دانه شده
با تنت ذکر گرفتم خدایا پسرم

اگرچه بردن جسمت به عهده‌ی پدر است
حساب کردم و دیدم که کار صد نفر است

مرا جراحت پهلوی تو ز اسب انداخت
به پیش تو اما دلم به پشت در است

******

"کفن را بغل بگرفت و بویید 
همان طفلی که آخر بی‌کفن ماند"

******

به غسل مادر خود هم بلند گریه نکردم 
صدای گریه‌ی من از صدای خنده سر است

"لحظه‌ی جمع تو یک جمع به من می‌خندد" 

زحمتی دارم اباالفضلم بیا با من بگرد 
من که خیلی گشتم اما بیش از این پیدا نشد

او خلاصه آمد و من هم خلاصه چیدمش
چیدمش اما جوان خوش قد و بالا نشد

******

همه تقصیر توست سمت حرم
کل کشیدند و بعد خندیدند
بعد پنجاه و چندسال اینجا 
عاقبت قد عمه را دیدند

خیز از جا آبرویم را بخر 
عمه را از بین نامحرم ببر

******

به عبا جمع نمود و به عبا پهنش کرد 
برد در خیمه کنار شهدا پهنش کرد

عصر شد خیمه‌ی آتش زده با دختر سوخت
هم عبا و خیمه و هم اکبر سوخت

******

یه‌جوری آتیش خودشو اینجا رسونده
حتی یه تیکه پارچه هم سالم نمونده

چادر و روسری و دامن که بماند
حتی تن دختراتم آتیش سوزونده

وااای سوختم و خندیدم
وااای موهامو کشیدن...

یا حسین

نظرات