چرا هوا زمستونیه، دیوار خونمون خونیه

چرا هوا زمستونیه، دیوار خونمون خونیه
در خونه پر از هیزمه، مادر کجایی

هوای کوچمون مه شده، گلای باغچمون له شده
حیاطمون پر از مَردمه، مادر کجایی

از آتیش در شعله‌ور، هنوز داره زبونه میاد
داریم می‌میریم از دلهره، صدای تازیونه میاد

نکنه بوی آتیش از چادر مادره، ای خدا
نکنه خون چادرش کار میخه دره، ای خدا

ببار ای بارون ببار، شبیه مجنون ببار
به حال ما خون ببار، ای بارون

دیگه نفس نداری ولی، بیا بازم بگو یا علی
پاشو تا پرپر نشد تنت، بریم تو خونه

بزار بگن علی بی کسه، کسی به دادش نمیرسه
تو رو خدا تا نکشتنت، بریم تو خونه

مادر ببین اشک زینب و، ببین که بی قراره علی
نزار ببینن تو کوچه‌ها، شکسته ذوالفقار علی

دیگه چشای مادرم من و نمیبینه، ای خدا
اخه بابام و می‌برن تموم مدینه، ای خدا

خدا خدا ای خدا، واویلا

میخ دره که داغه هنوز، پای دلت بساز و بسوز
می‌کشی مرحم خاک و خون، به زخم پهلوت

خاکا با خون تو گِل شدن، همه مدینه قاتل شدن
غلاف سرد شمشیرشون، شکسته بازوت

بیا کمک زینبم بیا، یه پارچه روی زخماش بزار
آتیش چه کرده با چادرش، برو براش یه چادر بیار

حال دل بابامون و کسی نمیدونه ای خدا
بعیده دیگه مادرم برسه به خونه ای خدا

خدا خدا ای خدا، واویلا

وای مادر