اينجاست طبيبی که ندارد نوبت
هر دل که شکسته‌تر بُوَد پيش‌تر است
یک دم، به خود آی و ببین چه کسی
به چه دل بسته‌ای، به که هم‌نفسی
زین خواب گران، بردار سری
برگیر ز عالم دل خبری
زین رنج عظیم خلاصی جو
دستی به دعا بردار و بگو
یارب، یارب، به کریمیِ تو
به صفاتِ کمال و رحیمی تو
یارب، به نبی و وصی و بتول
یارب، به تَقَرُّب سِبطین رسول
یارب، به عبادتِ زین عباد
به زُهادتِ باقر علم و رشاد
یارب به حق صادق
به حق موسی، به حق ناطق
یارب، یارب، به رضا، شَهِ دین
آن ثامن و ضامن اهل یقین
یارب، به تقی و مقاماتش
یارب، به نقی و کراماتش
یارب، به حسن، شَهِ بَحر و بَر
به هدایت مهدی دین‌پرور
کاین بنده‌ی مجرم عاصی را
وین غرقه‌ی بحر معاصی را
از قید علائق جسمانی
از بند وساوس شیطانی
لطفی بنما به دل زارش
بگشا به کَرَم گره از کارش
یارب، یارب، که بهائی را
این بیهده گرد هوائی را
زین غم بِرهان که گرفتارست
در دست هوا و هوس زارست
رو بر در تو آریم رانی وگر نوازی
جز تو کسی نداریم سازی وگر نسازی
ای چاره‌ساز، هر چند سازی تو چاره‌ی ما
دیگر به تو گرائیم از بهر چاره‌سازی
از تو شویم‌آباد وَز تو شویم ویران
شرمنده‌ایم تا کی ویران کنیم و سازی
خواهد دلم به هر در جانی کند فدایت
کو جان بی‌نهایت، عمری بدین درازی
یار شو ای مونس غم‌خوارگان
چاره کن ای چاره‌ی بیچاره‌گان
قافله شد واپَسیِ ما ببین
ای کَسِ ما بی‌کَسی ما ببین
بر که پناهیم توئی بی‌نظیر
در که گریزیم توئی دست‌گیر
جز دَرِ تو قبله نخواهیم ساخت
گر ننوازی تو که خواهد نواخت
دست چنین پیش که دارد که ما
زاری ازین بیش که دارد که ما
بر درگَهَت دست خود آورده‌‌ام یا ذَالعطا
تو پادشاه و من گدا یا ربنا یا ربنا
ما بر سر خوان توایم، محتاج احسان توایم
ای مظهر جود و سَخا، یا ربنا یا ربنا
تو خالق و من بنده‌ام، زین بندگی شرمنده‌ام
از تو عطا از من خطا، یا ربنا یا ربنا
جز تو ندارم دست‌گیر، افتاده‌ام دستم بگیر
ای خالق ارض و سَما، یا ربنا یا ربنا
یا رب به آستانت قسم، بر لطف و احسانت قسم
از خود مَران هرگز مرا، یا ربنا یا ربنا
روشن از پرتوِ رویت نظری نیست که نیست
مِنَّت خاکِ درت بر بصری نیست که نیست
ناظرِ روی تو صاحب نظرانند آری
سِرِّ گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
تا به دامن ننشیند ز نسیمش گَردی
سیل‌خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه‌ی بی‌سر و سامانی من گوش کنید
