
میگن دختر تو دیگه زمینگیره اینطوری که میگن نیست میگن سهسالشه ولی چقد پیره اینطوری که میگن نیست میگن خوب نمیشه؛ دیگه براش دیره اینطوری که میگن نیست من، شامو بههم ریختم من، بساط این یزید بدنامو، بههم ریختم من، شامو بههم ریختم من، لشکر دشمنای بابامو، بههم ریختم از اوّل راه با تو بودم، با تو هستم من با همین اشک، هیبت شامو شکستم میگن دیدی بابات تو رو رها کرده اینطوری که میگن نیست میگن رفته دیگه، محاله برگرده اینطوری که میگن نیست میگن که سهم تو دیگه فقط درده اینطوری که میگن نیست دنیا رو بههم ریختی خوشحالم که بساط اینارو بههم ریختی دنیا رو بههم ریختی تو نقششون و هرچیکه میخوانو، بههم ریختی پام زخمه امّا تا دم مرگ، پای کارم تا وقتی شمرو، آخر از پا در بیارم میگن سرت رو از تنت جدا کردن اینطوری که میگن بود میگن تنت رو روو زمین رها کردن اینطوری که میگن بود میگن نیزه رو توو پهلوت، جا کردن اینطوری که میگن بود لبهاتو بههم ریختن اون گرمی مهربون دستاتو، بههم ریختن لبهاتو بههم ریختن توو تنور خولی، نظم موهاتو بههم ریختن آه! خیلی وقته که منو نازم نکردی من، مطمئن بودم که آخر برمیگردی