زهرا همان کسی است که بیت محقرش طعنه زده به عرش تمامیه محضرش او را خدا برای خودش آفریده است تا هر سحر بنشیند مقابلش شرط پیمبری پسر داشتن که نیست آنکس پیمبر است که زهراست دخترش مانند احترام خداوند واجب است حفظ مقام فاطمه حتی به مادرش یک نیمهاش نبوت و نیمش ولایت است حالا علی صداش کند یا پیمبرش دست توسل همهی انبیا بوَد هر رشتههای چادر فردای محشرش ما بچههای فاطمه ممنون فضهایم از اینکه وا نشد پس در پای دخترش اهل مدینه فاطمهام را نظر زدند با برق چشم خرمن تو آنرا شرر زدند اهل تصلی دل زهرا یهودیان با هیزمت اگر به عزاخانه سر زدند دیدند که با تو راه نبردند جایی نزدیکتر شدند و سرت را به در زدند زهرا نبود آنکه بیفتد به روی خاک سیلی به صورت زن من بی خبر زدند هر قدر گفت دختر پیغمبرم نزن اهل مدینه فاطمهام را بیشتر زدند مادر و زدند گل یاس پیغمبرو زدند زدند زهرا و حیدر و زدند وای وای وای بیهوا زدند تو دستا هیزم بود با پا در زدند جلو چشمای بچهها زدند آه وای زدند چهل تا مردم آزار داره خون میباره رو مسمار دیدند که سورهی کوثر کتیبه شد روی دیوار زد اما وای نگفت علی میبینه اجر رسالت اینه ای وای از این غم زد اما نگفت تو راهی داره بین در و دیواره ای وای از این غم این تحیره دلاشون از بغض علی پره چقد رد پا روی چادره وای وای یا مغیره رو بگیرید یا چشای حیدرو نشون کردن بازوی مادرو وای وای میگن که با زخم پهلو اومد توی کوچه بانو گمونم کار غلافه که از کار افتاده بازو واویلا جلو چشای مولا صد دفعه افتاد زهرا ای داد بی داد واویلا علی شده شرمنده غنفض داره میخنده میزد مرا مغیره و یه کس به او نگفت زن را کسی مقابل شوهر نمیزند من ایستاده بودم دیدم که مادرم را دشمن گهی به کوچه گاهی به خانه میزد گردیده بود غنفض، همدست با مغیره او با غلاف شمشیر او تازیانه میزد مهربون من بازم وا کن چشماتو جون من کجا میری زهرا بدون من، خانوم فاطمه نرو ببین اشکای مرد خیبرو بمونی عوض میکنم درو، خانوم شده حرفات با اشاره صدات دیگه جون نداره نگات افتاده به تابوت اگه میخندیدی دوباره ای خانوم ببین میلرزه هی زانوم وقتی میگی آخ پهلوم علی میمیره ای خانوم نشون نمیدی روتو بالا نیار بازوتو علی میمیره ای هلال من به بالای سرم قرآن نخوان سرمایهی محبت زهراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمیدهم گر مهر و ماه به دو دستم دهد قضا یک ذره از محبت زهرا نمیدهم در سینهام جمال علی نقش بسته است این سینه را به سینهی سَینا نمیدهم صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین ارباب ما مقدم عیسی ابن مریم است عیسی اگر در آخر عمرش به عرش رفت قنداقهی حسین شرف عرش اعظم است با یوسفش مقایسه کردم نگار گفت او شاه مصر باشد و این شاه عالم است