
ریختم هر چه اشک، دیده نشد سحرِ بخششت دمیده نشد سرِ بازار هر چه داد زدم کمی از بار من خریده نشد از تو شرمندهام که در همه خَلق بدتر از بنده آفریده نشد سالها آمد و گذشت امّا غورهی ترش من رسیده نشد مثل من زیر بار معصیتش کمر هیچ کس خمیده نشد بگذر از من که در مصاف گناه توبهام تیغِ آبدیده نشد عمر من رفت و آبرویم رفت شاید اَلعَفو من شنیده نشد با علی توبه میشود مقبول بیعلی پاک، این جریده نشد یک شب ایوانطلا نرفتم اگر آن شبم ختم بر سپیده نشد عمر من با علیعلی بگذشت غزلم بیعلی قصیده نشد از نجف میل کربلا دارم بیخودی اشک من چکیده نشد **** امشب ببخش ما را به احترام زینب با بنده کن مدارا، به احترام زینب با آن که روسیاهم، لبریز از گناهم اما مران گدا را به احترام زینب با برگهی شهادت کن عاقبتبهخیرم تکمیل کن عطا را به احترام زینب آیا شود ببینم هنگام جان سپردن اربابِ باوفا را به احترام زینب؟ با دیدههای گریان من آمدم بگیرم امضای کربلا را به احترام زینب از روی تَل صدا زد: ای شمر برنگردان با پا عزیز ما را به احترام زینب بردار چکمهات را از روی سینهی شاه به احترام زهرا، به احترام زینب با نعلهای تازه کمتر بههم بریزید آقای سر جدا را، به احترام زینب جای کفن بپیچید دور تنم رفیقان یک تکّه بوریا را به احترام زینب **** قربون صدا زدنت خیلی بیهوا زدنت حالا روی چادرمه خاکِ دست و پا زدنت من سر قرار اومدم توی نیزهزار اومدم از تو دل نکندم حسین با خودم کنار اومدم تا چشمم کار میکنه نیزه نیزه نیزه نیزه میبینم داره با تو چیکار میکنه؟ نیزه نیزه نیزه نیزه میبینم گریه چشمامو تار میکنه نیزه نیزه نیزه نیزه میبینم کی دلش اومد بزنه؟ کی اومد لگد بزنه؟ یه نفر یه حرفی به این شمرِ نابلد بزنه **** کمتر اذیتش کنید نزدیک سهساعته توی گوداله کمتر اذیتش کنید چشم مادرش خیره سوی گوداله کمتر اذیتش کنید خواهرش میبینه دست و پا میزنه کمتر اذیتش کنید پیرمردی داره با عصا میزنه قرآنِ فاطمه شد زیر و رو وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلموا بارونِ سنگها از همه سو وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلموا خدا داره میبینه چقدر شلوغه گودال حسین گیر افتاده در وسط این جنجال کمتر اذیتش کنید جای سالمی نمونده روی تنش کمتر اذیتش کنید لااقل به غارت نبَرید پیروهنش **** غریباً وحیداً فریدا میگفت خواهر از خیمه دیدا غریباً وحیداً فریدا میگفت شمر رو سینهت پریدا غریباً وحیداً فریدا میگفت موتو خیلی کشیدا غریباً وحیداً فریدا میگفت خنجرش دیر بُریدا **** جلوی نامحرما معذّبم من زینبم خواهر تو؟ جلوی نامحرما معذّبم چی بگم از حنجر تو؟ جلوی نامحرما معذّبم چی بگم از دختر تو؟ **** خواب دیدم که تنت رو زمین نفس میزدی، گلوتو بُرید گریه کردم، همون که زدِت اومد منو زد، موهامو کشید او میکشید و من میکشیدم او میدوید و من میدویدم حسین جان، حسین جان...