رؤیای قدم‌زدن می‌بینه

رؤیای قدم‌زدن می‌بینه
وسط صحن با صفای آقام
یا تُو حسینیه، زمان روضه
هر باری که خواب می‌ره پاهام

چی می‌شه که بازم بیام؟، ببین تو گریه‌زاری‌مو
گفتم تُو قبرم بذارن، عکسای یادگاری‌مو

همونی که مُحرّمِش گرفتم، جلو علَمش گرفتم
یا اونی‌که اربعین، دَمِ حرَمش گرفتم

همونی که گنبد پشتِ سرَم بود، بین دو تا حرَم بود
یا عکسی که دستم روی شونه‌ی مادرم بود

 آقام آقام آقام آقام، حسین‌جان...

*****
 
جز تو، رُو کسی حساب نکردم
من درس گرفتم از شکستام
می‌بینه رؤیای لمس ضریح‌تو
هر باری که خواب می‌ره دستام

خیال من راحته چون، می‌بینی بی‌قراری‌مو
گفتم تُو قبرم بذارن، عکسای یادگاری‌مو

همونی که من آقا با اشاره، گنبدو هدف گرفتم
یا عکسی که اربعین، شهر نجف گرفتم

همونی که رفیقم گفت یه عکسِ حجله‌ای ازَت گرفتم
یا عکسی که تحویل سال، شهر مشهد گرفتم

 آقام آقام آقام آقام، حسین‌جان...

*****

تو خودت مراقب دلم باش
شیطون اگه می‌ندازه بَرام دام
رؤیای حَریمِت رو می‌بینه
هر باری که خواب می‌ره چشمام

نشنیدم هیچ وقتی ازَت، نمی‌شه و نداریم‌و
گفتم تُو قبرم بذارن، عکسای یادگاری‌مو

همونی که میون روضه‌ها با چشم پُراشک گرفتم
یا عکسی که قدیما، مِیدون مَشک گرفتم

همونی که تُو روضه‌هات گرفتم، تُو خیمه‌گاه‌ت گرفتم
یا عکسی که دسته‌جمعی، با نوکرات گرفتم

آقام آقام آقام آقام، حسین‌جان...