دلخور از زمونه‌ام

[ طاها تحقیقی(یاحسین) ]
دلخور از زمونه‌ام
دنیا بد کرده باهام
خسته از تبعیدمو
من غریب سامرام

مدینه شده واسم
زنده توی سامرا
می‌ریزن تو خونمو
می‌کنن بهم جفا

لحظه به لحظه، روضه می‌بینم
داغ بزرگی، هست توی سینم
با یاده مادر، روضه نشینم

یه روزی مادرم رو زدن، چهل نفر
تو آتیشا می‌سوخت میون، دیوار و در
میخ در بدجوری رو پرش، گذاشت اثر


               آه و واویلا

جگرم می‌سوزه و
جونم اومده به لب
نه نفس مونده برام
نه توون و تاب و تب

افتادم به یاد شام
خیلی شد حالم خراب
مثه عمه زینبم
بردنم بزم شراب

لحظه به لحظه، روضه می‌خونم
یاده لب و چووبِ خیزرونم
داغ رقیه، بُرده امونم

چه قده تو خرابه‌ی شام، آزردنش
سره خونیِ باباشو تا، آوردنش
سه ساله گلی رو یه شبه، پژمردنش

                آه و واویلا

اینو می‌دونم دیگه
کار من تموم شده
اما یک غمی هنوز
بغض تو گلوم شده

این دمای آخری
می‌باره خون از چشام
روضه‌های کربلا
تداعی شده برام

با جسم خونی، تشنه و بی‌حال
مظلوم و تنها، بود توی گودال
روی سرش بود، دعوا و جنجال

جلوی چشای خواهرش، تو کربلا
سرشو بریدن و زدن، رو نیزه‌ها
مونده بود تن بی کفنش، به زیره پا

               آه و واویلا

@majmaozakerine

#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین

نظرات