داغدارم، جگر ندارم که غیر گریه هنر ندارم که باغهای مدینه مال من است از بیابان خبر ندارم که پشت اسبش دویدهام ولی من که پای سفر ندارم که آتشِ خیمه گیسویم را بُرد جز همین مختصر ندارم که