خاطره‌ی شیرین من از محرم اینه

خاطره‌ی شیرین من از محرم اینه

[ روح الله بهمنی ]
خاطره‌ی شیرینه، من از محرم اینه
از همون قدیم مسیرم، به حسین و حسن افتاد
توی تعزیه محرم، نقش قاسم به من افتاد

حالا من بزرگ شدم این عاشقی داره ادامه
هنوزم تکیه‌ی تو محله مثل کربلامه
دل خوشیم حسین حسینه رو لبای بچه‌هامه

(به یاد قاسم و غمِ، اهل حرم می‌خونم)۲
تو کوچه‌ی سینه‌زنی، با مادرم می‌خونم

((پشت سر قاسم همه گفتند هو الحق)۲
ای وای به ازرق، ای وای به ازرق)۲

(چون شیرِ جمل می‌شود او فاتح مطلق)۲
(ای وای به ارزق، ای وای به ارزق)۳

عمو حسین...

مکتبت انسان سازه، راه شهادت بازه
از حسین فهمیده‌هامون، میشه فهمید که خیال نیست
شیعه زنده‌است با شهادت، عاشقی به سن و سال نیست

اعتقادمون قشنگ تر میشه، وقتی علنی شه
عمرمون الهی وقفِ، نوحه و سینه زنی شه
نسل ما ایرانیا، نسل حسین و حسنی شه

برا کریم اهل بیت، با فاطمه می‌خونیم
تو حرم امام حسن، یه روز همه می‌خونیم

((پشت سر قاسم همه گفتند هو الحق)۲
(ای وای به ازرق، ای وای به ازرق)۲

جنگ نمایان کرده، عجب دلاور مرده
(هم کریم ابن کریمه، هم غریب ابن غریبه)۲
نوجوون و پیر دِیرِ حر و عابس و حبیبه

(قل هوالله می‌خونه توی حرم مادر قاسم)۲
عمه زینب داره عمامه می‌بنده سرِ قاسم
دانش آموز اباالفضل و علی اکبره قاسم

((بی‌زره اومد میدون، یک تنه شد یک لشکر)۲
هزار ماشاءالله، به قاسم ابن الحیدر)۲

حسین حسین...

من غم و مهر حسین، با شیر از مادر گرفتم
روز اول کامدم، دستورو تا آخر گرفتم

ای حسینی که به دل عشق تو درمان من است
مهر تو نور دل و اول و پایان من است

به شب اول قبرم نکنم وحشت و ترس
(چون در آن لحظه حسین است که مهمان من است)۲

حسین حسین...

بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند، آرزوی کربلا
تشنه‌ی آب فراتم

نظرات