بیا این شب جمعه آخری حسین عزیزم بشین روبه‌روم

بیا این شب جمعه آخری حسین عزیزم بشین روبه‌روم

[ حسین طاهری ]
بیا این شب جمعه‌ی آخری
حسینِ عزیزم بشین روبه‌روم 
همین که موهاتو نیگا می‌کنم
گره می‌خوره ناله‌ها تو گلوم

سر شب شمردم کفن‌هامونو
بمیرم الهی، یه دونه کمه 
هزارتا لباس هم برا یوسفی
که در بین گرگا بمونه کمه

دعا می‌کنم که شبیه خودم
توی جای تنگی گرفتار نشی
نبینم که در گودی قتلگاه 
داری پاتو‌ رو زمین می‌کشی

یه روز آخه دور تو خالی می‌شه
می‌مونی چه تنها تو و خواهرت
همه دسته دسته تهِ قتلگاه 
با شمشیر و نیزه می‌ریزن سرت

بزرگ قبیله می‌گیره وضو 
یه نیزه می‌شه بینشون دست به دست
لگد می‌زنه پهلوتو می‌شکنه 
یکی مثل اون که پَرِ من شکست 

شب جمعه‌ها قول میدم که بیام
کنار تو ای یوسفِ بی‌سرم
خونای گلو رو تمیز می‌کنم
با چشمی تَر و گوشه‌ی معجرم

صدا می‌زنه پیش چشمام حسین
با نعلای تازه به هم ریختنت
 به قدر کف دستی سالم نموند
زیر شمشیر و نیزه‌ها اصغرت 

حسینم، حسینم، حسینم، حسین...

نظرات