بهترین اتّفاق دورانی

بهترین اتّفاق دورانی

[ حاج محمود کریمی ]
بهترین اتّفاق دورانی
صاحب چشم عرش‌گردانی
 
زندگانی ساده‌ات‌ دارد
یک جهان لایه‌های پنهانی
 
دور ایوان‌طلای شهر نجف
باد، سرگرم منقبت‌خوانی
 
از ضریح تو ریخت در قدحم
جرعه‌جرعه شراب روحانی
 
آه و افسوس! عمر، کوتاه و
شرح اوصاف توست طولانی
 
ای سلونی‌سرای هر منبر
خارج از درک و فهم انسانی
 
از رسول خدا رسیده به ما
این حدیث شریف نورانی
 
عَجَزَ الواصفون عَن صِفَتِک
ما عَرَفناک حَقَّ معرفتک
 
قبله‌ی من شده شمایل تو
تا کمر، خم شدم مقابل تو
 
پشت در آمدم، جواب نده
تا بمانم کمی معطّل تو
 
من سوی قبله، سجده خواهم کرد
قبله‌ای که شده‌ست مایل تو
 
مثل ما مست شحنه‌ی نجف است
حافظی که شده‌ست بیدل تو
 
غرق خود کرده عقل عالم را
بحر علم بدون ساحل تو
 
نه فقط در رکوع، در همه‌حال
عالم و آدم است سائل تو
 
شاخص شعر شاعران باشد
این‌که گفتند در فضایل تو
 
عَجَزَ الواصفون عَن صِفَتِک
ما عَرَفناک حَقَّ معرفتک
 
اسداللّهی و امیر عرب
عبد هستی ولی شبیه به ربّ
 
صبح، خورشید می‌رسد از شرق
در حریمت برای عرض ادب
 
هر یک از معجزات توست علی
قصّه‌های هزار و اندی شب
 
کعبه، چون زادگاه توست چنین
باد انداخته‌ست بر غبغب
 
تا نخوانی نماز با تأخیر
ناگهان می‌رود زمان به عقب
 
مطمئنّم که ملک شخصی توست
آسمان و‌ زمین، وجب به وجب
 
همه در ورطه‌ی کراماتت
می‌رسند آخرش به این مطلب
 
عَجَزَ الواصفون عَن صِفَتِک
ما عَرَفناک حَقَّ معرفتک
 
علّت خلق آسمان و زمین
خاک نعلین توست عرش برین
 
ای حروف مقطّعه، مدحت
از الف لام میم تا یا سین
 
دست‌های تو، عرو‌ة‌الوثقی
نخ عمّامه‌ی تو، حبل متین
 
معدنش، وحی چشم‌های تو بود
لوح محفوظ جبرییل امین
 
شب معراج دید پیغمبر
که تو بودی در عرش، پرده‌نشین
 
همه‌ی عرش تا کمر خم بود
وقتی از عرش آمدی پایین
 
بین اشعار مدح تو مولا
هیچ بیتی نبود بهتر ازین
 
عجز الواصفون عن صفتک
ما عرفناک حق معرفتک

عَجَزَ الواصفون عَن صِفَتِک
ما عَرَفناک حَقَّ معرفتک

نظرات