امشب بشیر از جانب حی تعالی آمده

امشب بشیر از جانب حی تعالی آمده

[ حاج مهدی سماواتی ]
امشب بشیـر از جانب حی تعالی آمده
گوید که یاسینی دگر از صلب طاها آمده 

یــا کوثــری از دامــن ام‌ابیهــا آمده
چـارم علـی در مجمع اولاد زهرا آمده

از نسل مصباح الهدی، هادی به دنیا آمده
نور هدایت تافته، هم در عرب هم در عجم

کهف التقی، بـدرالشرف، نورالهدا، ابن‌الرضا
رخ رحمه للعالمین، هیبت علی مرتضی

قرآن از پـا تـا بـه سر، توحید از سر تا به پا
هر دیده بر او یک حرم، هر دل بر او یک سامرا

هم وجـه ذات کبریـا، هـم نجل ختم‌الانبیا
آیینـه‌ی حسن قـدم، بگـذاشت در عالـم قدم

از آیـه‌ی «اللهُ نور» افکنده گل سیمای او
نام دل‌آرایش علی، قلب محمّد جای او

در چشم عرش کبریـا، پیداست جای پای او
دل، حج بجـا آرد ولـی، در طوف سامرای او 

جود و کرم، بذل و عطا، یک قطره از دریای او
عالم اگر سائل شود، در پیش بذل اوست کم

چشم عطا بر درگه و چشم کرم بر دامنش
یعقوب‌هـا بینـا شوند، از نفخـه‌ی پیراهنش

نور الهـی در دلش، روح محمّـد در تنش
قرآن، کتـاب منقبت، مداح ذات ذوالمنش

شیرین دعای جامعه، از منطق شور افکنش

بیـن زیـارات دگـر، این جامعـه گشته الست 

باغ بهشت من بود، صحن و سرای سامره
مرغ دلـم دائـم زنـد، پـر در هـوای سامره

تا چهره بگذارم شبی، بـر جای‌جای سامره
سعی و صفا و مـروه‌ام، باشد صفای سامره

ای کاش یارب می‌شدم، عمری گدای سامرا
هرچند دائم خویش را، بینم کنار آن حرم

ای آفتاب شهر دل، روی جهـان‌آرای تو
ای گشته زیبایی خجل، از طلعت زیبای تو

روی خدا را اهل دل، دیدند در سیمای تو
نور خـدا می‌تابـد از، سرداب سامرای تو

دُر کرامت ریختـه، از لعل گوهـرزای تو
در زیر بـارِ منتت، پشت فلک گردیـده خم

تو وجـه حـی داوری، یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا
تو احمدی تو حیدری، یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا

تو جسم ایمان را سری، یابن‌الجواد ابن‌الرضا
تو روح را بال و پـری، یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا 

از هرچه گویم برتری، یابن‌الجواد ابن‌الرضا
چون می‌نگارم وصف تو، در دست می‌لرزد قلم

من عبـد بی‌پا و سـرم، اما سر و سرور تویی
ساحل تویی دریا تویی، کشتی تویی لنگر تویی

گم‌گشتگان را تا ابد، هادی تویی رهبر تویی
علم و کمال و فضل را، گردون تویی محور تویی

لب‌تشنگان نـور را، ساقی تویی ساغر تویی
باشد که از لطف و عطا، جامی کنی بر ما کرم

نظرات