
از اوّل هم تو را خوشبخت کردم خیالِ عاشقان را تخت کردم پس از نُه سال و چندی زندگانی علی را امتحانی سخت کردم ... عقل پرسید که دشوارتر از مردن چیست؟ عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است ... نُه سال تو با نداریام ساختهای هم دل به علی دادی و دل باختهای حالا که به تو نیاز مُبرم دارم تابوت برای رفتنم ساختهای ... صدای پای رفتن از در و دیوار میآید علی تابوت میسازد، تبسّم میکند زهرا ... عمر گهواره به بوسیدن محسن نرسید قرعهی چوب به تابوت تن یار افتاد