اب غسل و کفن ختم رسل خشک نگریده که قران شده پا مال و فراموش شده حرمت پیغمبر و دین علی و ال گروهی که شده بنده دجال ستادند در بیت خداوند تبارک و تعالی به درون کینه مولا نه حیایی و نه شرمی ز رسول و علی و حضرت زهرا عوض دسته گل شاخه هیزم به سر شانه نهادند در خانه ستادند ز بیداد زبان را به جسارت بگشادند که هان یا علی از چیست که در خانه نشستی در از قهر به روی همه بستی اگر این لحظه در خانه خود را نگشایی و نیایی به سوی مسجد و بیعت ننمایی همه اتش به فروزیم در خانه بسوزیم بسوزیم حسین و حسن و فاطمه ات را که از این شورش و تهدید تن زینب و کلثوم و حسین و حسن فاطمه لرزید کشیدند ز دل ناله که ای ختم رسل سر به در اور ز دل خاک و ببین غربت ما را در ان حادثه شوم به اذن علی ان رهبر مظلوم که مظلومه او تا ابد الدهر بود بر همه معلوم مه برج حیا فاطمه امد پس در گفت که ای غوم ستمکار به جرات شده با ذات خدا احد قادر دادار پس از رحلت پیغمبرش اماده پیکار چه خواهید ز ال نبی و شیر خدا حیدر کرار ندیدید که ما در غم پیغمبر اکرم همه هستیم عزادار دریغا که همان عهد شکن های دو روی همه قدار عوض شرم و حیا پاسخشان شد شرر نار ز بیت الحرم وحی بر امد شرر و دود سوی گنبد دوار خدا داند و زهرا که چه رخداد میان در و دیوار چه با فاطمه از ان لگد و ضربت و در شد به هواداریه او محسن شش ماهه سپر شد به خدا زود تر از مادر مظلومه خود گشت فدا شیر خدا نفس فاطمه از درد درون قفس سینه افروخته پیچید که می خواست شود زیر و رو از ناله او شهر مدینه که به هم ریخت نظام فلک از ناله یک یا ابتایش چه بگویم که سخن در جگرم لخته خون گشته و انگار که بازوم شکستست و با درد کنم در دل و در سینه و در پهلویم احساس و یا مانده به رویم اثر سیلی و انگار که پشت در ان خانه ز شلاق ستم گشته تنم یک سره مجروح نه اخر مگر از اب و گل فاطمه کردند مرا خلق نباشم به خدا شیعه اگر حس نکنم ان همه دردی که فرو ریخت به جانت زهرا به تن پاک و شریفی که محمد زده گل بوسه چو ایات خدا بر همه اعضاش به قران بود این بدن درون تن ما تا پسرش مهدی موعود بیاید شرر اتش جان دل کل محبان علی را بنشاند ز عدو داد دل مادر مظلومه خود را بستاند بگشایید ز تعجیل ظهورش همه شب دست دعا را به خدایی خداوند در این صحنه ایجاد علی دوست تر از فاطمه نبود زیر این چرخ علی دوست تر از فاطمه نبود سند مستندم بازوی خون الود است