محمدحسین پویانفر

یه مادر که عمرش

1459
3
یه مادر که عمرش تمومه ولی غصه داره
یه مادر که واسه شهیداش داره خون می‌باره

شب و روز نداره همیشه چشاش غرق اشکه
رو سینه‌ش یه داغه که این داغ فقط کار مَشکه

نگاهش پر از حرفه با زینب این مادر دل‌خون
میگه تا سحر ای خدا پیشم عباسو برگردون

یه روزی چهارتا پسر پهلوون شیر نر داشتم
حالا موندم اینجا غریبونه و مات و سرگردون

خیلی این شبا بی‌تابم، عباسم کجایی مادر
ای ماه منیر خیمه، ای فرمانده‌ی آب‌آور

عباسم کجایی مادر‌...

شنیدم که رفتی تا شاید عطش کم شه مادر
شنیدم که مشکت پر از آب شد واسه اصغر

نه مَشکی نه دستی غرورت شکست عباس من
شنیدم که تیر یه نامرد رو سینه‌ات نشست عباسِ من

الهی بمیرم‌که بی دست با سر افتادی مادر
شنیدم که رو پای زهرا تو هم جون دادی مادر

خجالت زده‌ام از رباب و سکینه نشد آخر مادر
که سیراب بشه اون کویر لبای علی اصغر مادر

حالم رو خودت می‌دونی، دلتنگم دمای آخر
از وقتی که تو جون دادی، دق کردم نبودی مادر

عباسم کجایی مادر...

سر خم نکردم اِلا درِ خونه‌ی آقام
پیشت باشم بسمه چیزی نمی‌خوام

نوکری یادم دادی، خیلی وقتا شده بد بودم
اما تو دنیا آقا، درِ خونت رو بلد بودم

رو سیاه منم، خاک پا منم
سر سپرده‌ی کربلا منم

(یا حبیبی حسین) ۳
یاابن الزهرا

ای عشق اول و آخر من، ای مهربان‌تر از مادرِ من
یا واهب العطایا، یا منتهی الرجایا، یا دافع البلایا

تشنه‌ی سر جدا، خون بهایت خدا
السَّلامُ علی ساکن کربلا

یا حبیبی حسین...

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش