گریه روضهها
2156
16
- ذاکر: حاج منصور ارضی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت ام البنین (س)
- سال: 1397
گریهی روضهها سلامُ علیک
یار شیرِ خدا سلامٌ علیک
سفرهی هل عطا سلامٌ علیک
السَّلام ای جناب اُم ادب
ادب از تو گرفته اصل و نَسب
هستیِ ریخته به پای علی
گوشِ تو مَحرمِ صدای علی
بانوی دوم سرای علی
مادرِ شیر بچههای علی
سائلِ دیدهی تَرت هستم
به اباالفضل نوکرت هستم
نورِ تعلیمِ دیدهی زینب
ای انارِ رسیدهی زینب
در دل شب سپیدهی زینب
مادرِ قد خمیدهی زینب
چادرت عطر و بوی کوثر داشت
به تو زینب خطاب مادر داشت
پای این نور روز تو شب شد
جامت از عاشقی لبالب شد
نفست سمت حق مقرب شد
زندگیِ تو وقف زینب شد
همهی تو نوای تلبیه بود
از ازل مسجدت حسینیه بود
از تو بس ازدیاد فاطمه بود
کار تو امتداد فاطمه بود
همهی وفق مراد فاطمه بود
با تو زینب به یاد فاطمه بود
علی از غصهها رهایت کرد
تا که ام البنین صدایت کرد
بر مریدان حق مرادی تو
گریهی شام و بامدادی تو
به همه درس عشق دادی تو
پای دروازه ایستادی تو
چشمت ازفرط اشک بی سو شد
پای این غم سپید گیسو شد
پای این دروازه پای خونِ حسین
داشتی در سرت جنون حسین
دلِ تو بود بی سکونِ حسین
زینب آمد ولی بدونِ حسین
زینب آمد ولی کمان قد بود
وای ام البنین مردد بود
گفت ای بی قرارِ خون جگرش
گوش کن تا به تو دهم خبرش
لشکرِ نیزه بود دور و برش
شمر از پشت سر برید سرش
شمر خیلی زیاد عذابش داد
از لبِ تیغ کند آبش داد
تو نبودی تنش به غارت رفت
کهنه پیراهنش به غارت رفت
بعدِ او گلشنش به غارت رفت
قدر یک نیمه روز پیر شدم
آه ام البنین اسر شدم
بدهم شرحِ خشکیِ لب را
با تن زخم نامرتب را
بنگر این پیکرِ پر از تب را
آه خیلی زدند زینب را
بعدِ عباس آب رفتم من
آه بزم شراب رفتم من
یار شیرِ خدا سلامٌ علیک
سفرهی هل عطا سلامٌ علیک
السَّلام ای جناب اُم ادب
ادب از تو گرفته اصل و نَسب
هستیِ ریخته به پای علی
گوشِ تو مَحرمِ صدای علی
بانوی دوم سرای علی
مادرِ شیر بچههای علی
سائلِ دیدهی تَرت هستم
به اباالفضل نوکرت هستم
نورِ تعلیمِ دیدهی زینب
ای انارِ رسیدهی زینب
در دل شب سپیدهی زینب
مادرِ قد خمیدهی زینب
چادرت عطر و بوی کوثر داشت
به تو زینب خطاب مادر داشت
پای این نور روز تو شب شد
جامت از عاشقی لبالب شد
نفست سمت حق مقرب شد
زندگیِ تو وقف زینب شد
همهی تو نوای تلبیه بود
از ازل مسجدت حسینیه بود
از تو بس ازدیاد فاطمه بود
کار تو امتداد فاطمه بود
همهی وفق مراد فاطمه بود
با تو زینب به یاد فاطمه بود
علی از غصهها رهایت کرد
تا که ام البنین صدایت کرد
بر مریدان حق مرادی تو
گریهی شام و بامدادی تو
به همه درس عشق دادی تو
پای دروازه ایستادی تو
چشمت ازفرط اشک بی سو شد
پای این غم سپید گیسو شد
پای این دروازه پای خونِ حسین
داشتی در سرت جنون حسین
دلِ تو بود بی سکونِ حسین
زینب آمد ولی بدونِ حسین
زینب آمد ولی کمان قد بود
وای ام البنین مردد بود
گفت ای بی قرارِ خون جگرش
گوش کن تا به تو دهم خبرش
لشکرِ نیزه بود دور و برش
شمر از پشت سر برید سرش
شمر خیلی زیاد عذابش داد
از لبِ تیغ کند آبش داد
تو نبودی تنش به غارت رفت
کهنه پیراهنش به غارت رفت
بعدِ او گلشنش به غارت رفت
قدر یک نیمه روز پیر شدم
آه ام البنین اسر شدم
بدهم شرحِ خشکیِ لب را
با تن زخم نامرتب را
بنگر این پیکرِ پر از تب را
آه خیلی زدند زینب را
بعدِ عباس آب رفتم من
آه بزم شراب رفتم من
نظرات
نظری وجود ندارد !