عاشق آن است
1872
2
- ذاکر: حاج محمود کریمی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت ام البنین (س)
- سال: 1397
عاشق آن است که در فکر هنر داشتن است
فکر دلدادگی و سینه سپر داشتن است
عشق در کوچهی معشوق گذر داشتن است
همهی آرزویم چند پسر داشتن است
حیف گرمای وجودم که به سردی بخورد
بگذار اُمِ بنین نیز به دردی بخورد
صبر کن تا سرِ ما نیز به پایی برسد
صبر کن نالهی ما هم به نوایی برسد
صبر کن وعدهی فرمان خدایی برسد
صبر کن معرکهی کرب و بلایی برسد
پسرانم به فدای نخی از معجرِ تو
سر عباس رشیدم به فدای سر تو
از خدا خواسته بودم که فَنایی برسد
نالهی ام بنین نیز به جایی برسد
من نگفتم که اگر کرب و بلایی برسد
سر قربانی من نیز به پایی برسد
گفتی عباس به ارباب برادر گفته
وسط معرکه بر فاطمه مادر گفته
وقت آن است که اعجاز کنی بار دگر
سفرهی روضهی خود باز کنی بار دگر
درد دلهای خود اِبراز کنی بار دگر
روضهی علقمه آغاز کنی بار دگر
گفتی آن لحظه که در علقمه کردند کَمین
از روی اسب علمدارِ من افتاد زمین
نور چشمان ترم، وای علمدارم وای
سایهی روی سرم، وای علمدارم وای
غیرت الله حرم، وای علمدارم وای
بچه شیرم، پسرم، وای علمدارم وای
وسط علقمه با آن هِیبت
از بلندی به زمین خورد، ولی با صورت
فکر دلدادگی و سینه سپر داشتن است
عشق در کوچهی معشوق گذر داشتن است
همهی آرزویم چند پسر داشتن است
حیف گرمای وجودم که به سردی بخورد
بگذار اُمِ بنین نیز به دردی بخورد
صبر کن تا سرِ ما نیز به پایی برسد
صبر کن نالهی ما هم به نوایی برسد
صبر کن وعدهی فرمان خدایی برسد
صبر کن معرکهی کرب و بلایی برسد
پسرانم به فدای نخی از معجرِ تو
سر عباس رشیدم به فدای سر تو
از خدا خواسته بودم که فَنایی برسد
نالهی ام بنین نیز به جایی برسد
من نگفتم که اگر کرب و بلایی برسد
سر قربانی من نیز به پایی برسد
گفتی عباس به ارباب برادر گفته
وسط معرکه بر فاطمه مادر گفته
وقت آن است که اعجاز کنی بار دگر
سفرهی روضهی خود باز کنی بار دگر
درد دلهای خود اِبراز کنی بار دگر
روضهی علقمه آغاز کنی بار دگر
گفتی آن لحظه که در علقمه کردند کَمین
از روی اسب علمدارِ من افتاد زمین
نور چشمان ترم، وای علمدارم وای
سایهی روی سرم، وای علمدارم وای
غیرت الله حرم، وای علمدارم وای
بچه شیرم، پسرم، وای علمدارم وای
وسط علقمه با آن هِیبت
از بلندی به زمین خورد، ولی با صورت
نظرات
نظری وجود ندارد !