حاج منصور ارضی

همراه با خاکستر پروانه‌ی خویش

1777
9
همراه با خاکستر پروانه‌ی خویش
شمع شبستان را، کفن کرده است خانه

دارد سیاهی میزند جبریل در عرش
رخت عزاداری به تن کرده است خانه

نایی برای درد دل کردن نداری
حتی برای گفتگو هم ناتوانی

بار سفر بستی ولی ولله زود است
حالا نمیشد بیشتر، پیشم بمانی

هر روز یک رنگند این نامرد مردم
ما بین قومی سست پیمان، گیر کردم

این پیروهن خالی است، یا که پیکر توست
این که میان بستر تو خواب رفته

حتی برای حیدرت، تشخیص سخت است
آمقدر جسم لاغرتو، آب رفته

با هر نفس حالا نمی‌کاری عزیزم
پیراهنت هر لحظه گلگون است زهرا

این آسیای گندم تو، کُشت ما را
هر روز دستت پر از خون است زهرا

دیگر برایم وا نکن این بچه‌ها را
اسباب بازی‌اش، نشان دادن ندارد

لالایی تو عرش را سوزانده بس کن
گهواره‌ی خالی، تکان دادن ندارد

آه حسین، از اشتها انداخت ما را
جای دو لقمه نان، فقط غم خورده هر شب

دلواپس تشنه‌لبت، اصلاً نباشی
زینب برایش خواهد برد هر شب

تو هستی و پیش نگاهت، چشمه پوشی
پا روی عرش سینه‌ی او، می‌گذارد

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش