سید مجید بنی فاطمه

شبهای درد و نافله و بی قراریم

1339
5
شب‌های درد ونافله و بی‌قراریم
چشم خداست شاهد شب ‌زنده داریم

گاهی میان گریه که از هوش می‌روم
اشک علیست آنکه می‌آید به یاری‌ام

چندیست نان نپخته و کاری نکرده‌ام
شرمنده‌ی کنیزم از این خانه‌داری‌ام

پیرِ زودرس به سراغ من آمده
برگ و بر ندارم اگرچه بهاریم

همسایه‌ها به مرگ من انگار راضی‌اند
دلگیر از این محله و این هم‌جواریم

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش