شاید بنا نبود جهانی بنا شود
1459
15
- ذاکر: سیدمهدی میرداماد
- سبک: واحد
- موضوع: فاطمیه
- مناسبت: شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
- سال: 1399
شاید بنا نبود جهانی بنا شود
چشم زمان به روی زمین آشنا شود
شاید بنا نبود که از پیله عدم
پروانه وجود زمانی رها شود
صبح ازل به لطف طلوعی نیاز داشت
تا اینکه بخت خلقت از خواب پا شود
نوری به نام فاطمه شد خلق تا به خلق
اسرار آفرینش حق بر ملا شود
باید می آفرید خدا این ملیکه را
تا اینکه حق واژه خالق ادا شود
کافیست یک نگاه غلامش که روز حشر
از کار شیعیان گره کور وا شود
صدها ابوذرند اگر خاک راه او
باید که خاک پای کنیزش طلا شود
با این همه مقام نه تنها خودش که خواست
در راه مرتضی پسرش هم فدا شود
حالا علی که بود فراتر ز درک هاست
دریا چگونه در دل یک کوزه جا شود
دل بر فَمَن یَمُت یَرَنی بسته ام مگر
حُسن خِتام دیده من مرتضی شود
از ازل فاطمه مادرم بوده
پسرش مونس و دلبرم بوده
روز محشر اگرم پسر نگه
میگه این غلام اکبرم بوده
اولین خیمهای که برات زدم
با چادر سیاه مادرم بوده
بعد مرگم میدونم همه میگن
یاحسین جملهی آخرم بوده
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسد بماند آرزوی کربلا
تشنهی آب فرات
ای عجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید
************
چشم زمان به روی زمین آشنا شود
شاید بنا نبود که از پیله عدم
پروانه وجود زمانی رها شود
صبح ازل به لطف طلوعی نیاز داشت
تا اینکه بخت خلقت از خواب پا شود
نوری به نام فاطمه شد خلق تا به خلق
اسرار آفرینش حق بر ملا شود
باید می آفرید خدا این ملیکه را
تا اینکه حق واژه خالق ادا شود
کافیست یک نگاه غلامش که روز حشر
از کار شیعیان گره کور وا شود
صدها ابوذرند اگر خاک راه او
باید که خاک پای کنیزش طلا شود
با این همه مقام نه تنها خودش که خواست
در راه مرتضی پسرش هم فدا شود
حالا علی که بود فراتر ز درک هاست
دریا چگونه در دل یک کوزه جا شود
دل بر فَمَن یَمُت یَرَنی بسته ام مگر
حُسن خِتام دیده من مرتضی شود
از ازل فاطمه مادرم بوده
پسرش مونس و دلبرم بوده
روز محشر اگرم پسر نگه
میگه این غلام اکبرم بوده
اولین خیمهای که برات زدم
با چادر سیاه مادرم بوده
بعد مرگم میدونم همه میگن
یاحسین جملهی آخرم بوده
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسد بماند آرزوی کربلا
تشنهی آب فرات
ای عجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید
************
نظرات
نظری وجود ندارد !