کربلایی نریمان پناهی

چرا روتو از من میگیری زهرا جان

5847
131
خدایا چرا این روزا مادرم حال خوبی نداره
یه گوشه توی بستر افتاده و بی قراره واویلا
بمیرم بریده نفس هاشو اون زخم کاری پهلوش
تعادل نداره تو دستاش پر از درد بازوش واویلا

شده دیگه از زندگی سیر واویلا
تو این سن کم شد زمینگیر واویلا
دعا میکنه واسه مرگش این شبها
شده با غم و غصه درگیر واویلا
************
هنوزم نمیگنجه تو باورم هیزم و دود و آوار
همونایی که اومدن پشت در واسه آزار واویلا
سوزوندن دره خونه رو پیش چشمای مبهوت ماها
تا که مادرم پشت در رفت گرفت شعله بالا واویلا

یکی با لگد حمله ور شد واویلا
شکست پهلو و دردسر شد واویلا
در افتاده بود روی مادر فهمیدم
زیر دست و پا بی پسر شد واویلا
************
عزیزم الهی بمیرم به چه وضعی افتاده حالت
توی بستری و شکسته شده هر دو بالت واویلا
عزیزم حلال کن منو خونه‌ی امنی واست نداشتم
ببخشم اگه توی این زندگی کم گذاشتم واویلا

چرا روتو از من میگیری زهرا جان
دعا میکنی که بمیری زهرا جان
ببین بچه ها بی قرارن این شبها
کجا بی علی آخه میری زهرا جان
************
عزیزم نفس هات بریده میدونم که پهلوت شکسته
تو رو اون دو تا بد زدن دست و بازوت شکسته واویلا
عزیزم نمیتونی از جا بلند شی توون نیست تو پاهات
زمین میخوری دائما سو نمونده تو چشمات واویلا

تنت پیش چشمای من سوخت زهرا جان
جلوی حسین و حسن سوخت زهرا جان
کسی واسه یاری نیومد تو کوچه
که انگار نه انگار یه زن سوخت زهرا جان
************

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش