سیدرضا نریمانی

اگر چه ناقه بلند است موقع اتراق

1661
5
اگر چه ناقه بلند است موقع اتراق
کجا برای پیاده شدن غمی ‌‌دارم؟

تبسم از لب من لحظه‌ای نمی‌‌افتد
دلم خوش است به همراه محرمی ‌‌دارم

برای آمدن از محملم به روی زمین
دو دستِ من، پسر بوتراب می‌‌گیرد

مؤدب است، محبت به خواهرش دارد
برای من قَمر من رکاب می‌‌گیرد

ز روز حرکتمان از مدینه تا اینجا
چه غصه ایست مرا تا که اکبری دارم

ز دستِ غصه و غم‌های این زمانه چه باک؟
کنار خویش علمدارِ لشگری دارم

چه کاروانِ پُر از شور و عشق و اُمیدی
حرم پر است ز لبخند و مشک‌ها پر آب

و تازه غصه ندارد، فرات نزدیک است
بخواب در بغل آرام ای عزیز رباب

خدا کند که فقط چَشم زخممان نزنند
خدا کند که بلا سمت خیمه‌ها نرسد

خدا کند که سرانجام داستان حسین
به تیر و نیزه و طوفان کربلا نرسد

خدا کند که نبینیم در کنار هم
رقیه، زَجر، کتک، تازیانه، آبله را

رباب بی پسرش زنده ماندنش سخت است
خدا به خیر کند داستان حرمله را

خدا نظر کند این طفیل برگردد
که ضرب تیغ خودش را به بازویی نزند

خدا کند نشود باز، پای شمر اینجا
که ضربه با نوکِ چکمه به پهلویی نزند

***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش