گر همه مهمان قاسم هستیم
1930
21
- ذاکر: محمدحسین پویانفر
- سبک: شعر روضه
- موضوع: قاسم بن الحسن (ع)
- مناسبت: شب ششم ماه رمضان
- سال: 1402
دست بر سینه همه مهمانِ قاسم میشویم
دیده گریان، سائلِ احسان قاسم میشویم
سفره دارِ امشبِ ما شد کریم این کریم
ریزه خوارِ لطفِ بی پایانِ قاسم میشویم
هر زمانی که دلِ ما میشود تنگه حسن
ما همه رزمندهی گردانِ قاسم میشویم
چند تا ایوان طلا سازیم در صحنِ بقیع
ما گدایِ گوشهی ایوانِ قاسم میشویم
سرِّ بابُ القاسم کرببلا دانید چیست؟
روز محشر دست بر دامانِ قاسم میشویم
جملهی اَلموت اهلی من عسل توحیدِ ماست
واله و دلدادهی ایمانِ قاسم میشویم
ماهِ خیمه بود، اما چهرهاش تغییر کرد
مثلِ نجمه بی سر و سامانِ قاسم میشویم
تا که حرف دست و پا گم کرده آید در میان
یادِ ارباب و تنِ بی جان قاسم میشویم
چاره سازِ عالمی بیچاره شد بالا سرش
همچونان فضه که آمد در کنارِ مادرش
دست و پا میزد ولی جان بینِ سینه مانده بود
عالمی را ریخت بر غم نالههای آخرش
زیرِ سُمِ اسبها با هر نفس قد میکشید
باز میشد ذره ذره استخوان پیکرش
نعلهای کهنه کم کم پیکرش را نرم کرد
پخش میشد هر نفس با هر تکان خاکسترش
مثلِ مویش دندههایش هم گره خورده بهم
دیده گریان، سائلِ احسان قاسم میشویم
سفره دارِ امشبِ ما شد کریم این کریم
ریزه خوارِ لطفِ بی پایانِ قاسم میشویم
هر زمانی که دلِ ما میشود تنگه حسن
ما همه رزمندهی گردانِ قاسم میشویم
چند تا ایوان طلا سازیم در صحنِ بقیع
ما گدایِ گوشهی ایوانِ قاسم میشویم
سرِّ بابُ القاسم کرببلا دانید چیست؟
روز محشر دست بر دامانِ قاسم میشویم
جملهی اَلموت اهلی من عسل توحیدِ ماست
واله و دلدادهی ایمانِ قاسم میشویم
ماهِ خیمه بود، اما چهرهاش تغییر کرد
مثلِ نجمه بی سر و سامانِ قاسم میشویم
تا که حرف دست و پا گم کرده آید در میان
یادِ ارباب و تنِ بی جان قاسم میشویم
چاره سازِ عالمی بیچاره شد بالا سرش
همچونان فضه که آمد در کنارِ مادرش
دست و پا میزد ولی جان بینِ سینه مانده بود
عالمی را ریخت بر غم نالههای آخرش
زیرِ سُمِ اسبها با هر نفس قد میکشید
باز میشد ذره ذره استخوان پیکرش
نعلهای کهنه کم کم پیکرش را نرم کرد
پخش میشد هر نفس با هر تکان خاکسترش
مثلِ مویش دندههایش هم گره خورده بهم
نظرات
نظری وجود ندارد !