حسن حسینخانی

راز نهان خلقت این خاک مرتضی است

852
9
راز نهان خلقت این خاک مرتضی‌است
سِرّ تمام کون ومکان در بر علیست

دستی بلندتر ز یدالله دیده‌ای
بالاتر از تمامی سر‌ها سر علیست

در صَدر شاهکار رشادت هنوز هم
فَتحُ الفُتوح معرکه‌ی خیبر علیست

اما پناه حیدر کرار فاطمه‌است
بانوی آب و آینه‌ها سنگر علیست

با بودنش به جوشن جنگی نیاز نیست
جوشن کبیر او زِرهِ پیکر علیست

عمری برای عمر کمش گریه می‌کنیم
هجده بهار، نُه نفسش همسر علیست

این یاس را چگونه عَدو زیر پا فشرد
این لاله‌ی کبود گل پرپر علیست

در گُر گرفت میخ کج از شرم سرخ شد
پی برده بود بال و پر دلبر علیست

او باغ لاله کاشت بگو وای مادرم
او بار شیشه داشت بگو وای مادرم

***

رسیده‌است زمانِ غروب عاشورا
چه می‌کِشد زِ وداع تو زینب کبری

تو روی شانه‌ی جبریل مَنزلت داری
به زیر این‌همه نیزه چه می‌کنی آقا

میان این‌همه نیزه که رو به پایین است
صدای زینب کبری‌است می‌رود بالا

حسینِ توست بله باورش اگر سخت است
مُرَمِل بِدِما و مُقَطّعُ الاَعضا

کنار چشم ملائک به سمت تو خم شد
گذاشت روی گلویت بریده لب‌ها را

امام سوم دنیا امام عاشورا
اگر تویی هدف عشق خوش به حال خدا

---

دوباره پهلوی زهرا شکسته شد آن روز
که بند بند وجودش گسسته شد آن روز

به گریه گفت که گودال سِر ناگفته‌است
لهوف گوشه‌ای از اتفاق را گفته‌است

ندیده هیچ‌کسی تا بیاورد بر لب
در آن میانه فقط شمر بوده و زینب

---

کمتر بر این غریب بدون کفن بزن
این ضربه‌ی دوازدهم را به من نزن

چقدر فاصله از قتلگاه تا تَل هست
نگاه کردم و دیدم درون مقتل را

در این مسیر زنی می‌نشست و بر می‌خواست
نمی نشست که او می‌شکست و برمی‌خواست

نشان نداشت از او غیر پیراهن
رسید بر بدن او ولی کدام بدن

ولی کدام بدن قطعه قطعه و پرپر
هزار مرتبه رحمت به پیکر اکبر

---

یادش به خیر موی تو را شانه می‌زدم
افتاده دست شمر چرا خاطرات من

---

توان نداشت امام آنقدر که دم بزند
توان نداشت که پِلکی به روی هم بزند

نگاه کرد به خواهر امام خواهش کرد
تو را به فاطمه برگرد، خواهرم برگرد

---

هرکس که با ما می‌نشیند زود عاشق می‌شود
خیلی برای این محله دردسر داریم ما

پیراهن ما نیز درمان می‌کند یعقوب را
از کوچه‌ی یوسف هر از گاهی گذر داریم ما

یک روز خاکستر شدن را یاد می‌گیریم چون
شب تا به صبح، پروانه را زیر نظر داریم ما

ما گریه کردن را میان سوختن آموختیم
در آب می‌سوزیم ما از بس هنر داریم ما

گفتیم اگر کَلب نجف هستیم ایرادی نداشت
چون با سک کهف آشنایی بیشتر داریم ما

حالا که اَجر گریه از اَجر شهادت بهتر است
بالاتر از خون گلو خون بَصر داریم ما

داریم در این جاده جبریل مقرب می‌شویم

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش