ای ماه خدایی ابن المجتبایی در ری تو سفیر شاه کربلایی وقتی كه رو لب ها اسمت مي شينه می پیچه تو صحنت بوی مدینه مولا یابن الزهرا اُنظُر إلینا رحمان و رحیمی تو عبدالعظیمی چون جد غریبت سیدالکریمی وقتی روبروی گنبد می شینم انگار کربلا رو تو خواب می بینم مولا یابن الزهرا اُنظُر إلینا قلبم شاعر توست مثل طائر توست در شبهای جمعه زهرا زائر توست اینها که تو صحن تو آرمیدن حتما خواب صحن ارباب و دیدن مولا یابن الزهرا اُنظُر إلینا منبع:موسسه ادبیات آیینی بیپلاک