محمدحسین پویانفر

بنده ات آمد اعتراف کند

5654
50
بنده ات آمد اعتراف کند
دل خود را دوباره صاف کند
بودم عمری اسیر و سرگردان
دست من را بگیر برگردان

دست من را بگیر برگردان
بنده ات را سوی عذاب نکش
آشتی میکند حساب نکش

باز کن در که جان به لب شده ام
بد عقوبت نکن ادب شده ام

با همین اشکها زلالم کن
زحمتت داده ام حلالم کن

انقدر جان حضرت عباس
هی نگو بنده خدا نشناس

راحت از پیش من عبور نکن
بنده ات را ز خویش دور نکن

با کمی خشم میدهی درسم
از مجازات سخت میترسم

روزی سفره دار را دو نیمه نکن
بسته شد کربلا جریمه نکن

شکوه دارم گرفته شد حالم
پس چه شد اربعین امسالم

سر به زیر آمدم سرم بالاست
چونکه دنبال کار من زهراست

فاطمه داشته به من اقبال
که خودش آمده به استقبال

توبه کرده خودش به جای همه
مادری میکند برای همه
مادری داشت ناله ها میزد
پسری داشت دست و پا میزد

نیزه های شکسته شر شده بود
بدنی پاره پاره تر شده بود

سر آقا به دردسر افتاد
جلوی چشم صد نفر افتاد

ای بلند مهربان با پست ها
دست خالی رد مکن این دست ها

حکایت می کند این قبر کوچک
که مردی را خجالت آب کرده

عمو جان غنچه ها نشکفته پژمرد
به روی دست عمه دختری مرد

جات خالی بود مجلس شراب بردنمون
جات خالی بود با انگشت نشونمون دادن

خبر داری سر بازار رفتم
میون مجلس اغیار رفتم

غریب مادر حسین
***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش