مهدی رسولی

کنار خیمه ها میزد قدم

2139
24
کنار خیمه ها میزد قدم
با عزت و هیبت
مباد آنکه نسیمی بی اجازه رد شود
از لا به لای خیمه ناموس آل الله
ناگاه از میان لشکر کوفه کسی آمد
کسی نه کمتر از خار و خسی آمد
کنار خیمه ها فریاد زد شمرم
امان نامه برای زاده ام البنین دارم
عباس لرزید از خجالت سر به زیر افکنده
وقتی میشود یک مرد
از لبهای خشک کودکان شرمنده
وقتی میشود باید سکینه هم بیاید
با لبی خشکیده
به میدان میرود با چند مشک خالی و
اطفال شادند
و اما عمه سادات چشمانش به قد و قامت عباس
داری میروی پشت و پناه خیمه گاه ما پناه ما
به میدان میرود جنگی نمایان می کند
تا بر شریعه میرسد فورا کفی از آب میگیرد
نهیبی میزند بر آب آقایم حسین تشنه است
حرم تشنه گل پیغمبرم تشنه
لبان خواهرم تشنه
علی اکبر که عطشان جان سپرد اما
علیِ اصغرم تشنه
به دوشش مشک آب و
روبرویش لشکری بی تاب و
در انبوه نخلستان کمان داران کمین کردند
و خونخواران کمین کردند
و با یک ضربه شمشیر دست افتاد و
دست دیگرش در راه اربابش حسین افتاد و
مشکش را به دندان برد و دارد
گوشه چشمی سوی خیمه
ای رباب و ای سکینه
حسین آمد به سمت علقمه
زهرای اطهر مادرش برگشت
***
صدام میلرزه اینجوری دیدم تو رو دست و پام میلرزه
میون خیمه تن بچه هام میلرزه صدام میلرزه
کی ریخته جسم پاکتو بهم
کی نظم چشمتو بهم زده
انگار از این تنی که مونده بود
لشکری روی تو قدم زده
کجا میری تنها سپاه من
کجا میری تنها پناه من
کجا میری بدون من پیش نگاه من
mohjat_net

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش