حنیف طاهری

هر طرف میداد جولان مرکب و شمشیر را

1350
2
هر طرف میداد جولان مرکب و شمشیر را
لرزه می انداخت جان هر جوان و پیر را
هر ملک با مجتبی فریاد جانم می کشید
تا که سر میداد قاسم نعره تکبیر را
قدرت بازوی او در بند بازوبند بود
باز کرد از دست شیری نامه ای زنجیر را
نو غزال هاشمی می کند نسل گرگ را
گر عوض میکرد دستی از قضا تقدیر را
در نبرد تن به صد تن هم هماوردی نداشت
چون کند با یک سپر باران سنگ و تیر را
نیزه ها انداختش هم از نفس هم از فرس
نعل اسب و گل ندارد زحمت تفسیر را
گرگ ها با زخم های کهنه از جنگ جمل
می گرفتند از غزالی انتقام شیر را
*
لاله خشکی و از خون خودت تر شده ای
بی سبب نیست که این گونه معطر شده ای
دشت را از شرر داغ دلت سوزاندی
یک تنه باغی از آلاله پرپر شده ای
تنش تیغ و تنت کرب و بلا را لرزاند
زخمی صاعقه خنجر و حنجر شده ای
سنگ بر اینه ات خورده و تکثیر شده
مثل غم های دلم چند برابر شده ای
ماه داماد کفن پوش هلالم کردی
شاخ شمشاد عمو قد صنوبر شده ای
چه کنم با غم این سینه پامال شده
به خدا آینه پهلوی مادر شده ای
این جماعت همه دنبال سرت امده اند
چشم بر هم بزنی پیکر بی سر شده ای
دست و پا میزنی و من جگرم می سوزد
خیلی امروز شبیه علی اکبر شده ای
mohjat_net

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش