حنیف طاهری

از خودی بگذر که اینجا کربلاست

1340
1
از خودی بگذر که اینجا کربلاست
آخره پیری شروع ماجراست
پیر ما مست شرابی دیگر است
هر که اینجا تشنه تر دریا تر است
اینکه تیغش مثل ابرویش کج است
پیر میدان مسلم ابن عوسجه است
مثل شیری حی و حاضر آمده است
با حبیب ابن مظاهر آمده است
آمدند اسب شرف را زین کنند
تا محاسن را ز خون رنگین کنند
یک نفس از کوفه با هم آمدند
هشتم ماه محرم آمدند
دل به سالار شهیدان بسته اند
به شهادت عهد و پیمان بسته اند
این یکی در زم از او پیش تر
آن یک از آن با شهادت خویش تر
هر که با عشق حسینی پیر شد
شهرتش خورشید عالم گیر شد
عاشقی پیران سر هم عار نیست
عشق با پیر و جوانش کار نیست
خاطرت تا روز محشر شاد باد
آی مسلم خانه ات آباد باد
mohjat_net

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش