حنیف طاهری

چشمام دریاست انگار رویاست

1337
1
چشمام دریاست انگار رویاست
عمه بیا ببین بابا حسین اینجاست
از زجر سیلی تاره نگاهم
اما رو لبهاش رد خیزرون پیداست
بابا جون بذار شونه کنم موهاتو
بگیرم زخم رو چشماتو مگه رقیه مُرده
دیدم سرت از روی نیزه افتاد
زدم هر دفعه بابا فریاد مگه رقیه مُرده
چرا با سر اومدی عزیزتر از جونم
چشاتو ببند برات لالایی میخونم
بم (بهم) میخوای بگی دوستم داری میدونم
ای بابا بابا حسین بابا بابایی
****
شب بود بابا موندم تنها
افتادم از ناقه با صورت رو خاکا
تو اون سیاهی ترسیده بودم
زد بی هوا سیلی به من به پیش زهرا
از اون شب دارم سر درد وحشتناکی
ببین که صورتم شد خاکی ولی فدا سر تو
توی شام کشیدن از سرم معجر رو
با آستینم پوشوندم سر رو ولی فدا سر تو
هر چقدرم میزدن بودم عزادارت
دختر شهیدمو مردونه پاکارت
من با گریه هام شدم یک پا علمدارت
ای بابا بابا حسین بابا بابایی
mohjat_net

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش