حنیف طاهری

دلم انگار زیر و رو شد تا نشستم زیر پرچم

1787
6
دلم انگار زیر و رو شد تا نشستم زیر پرچم
مردمو زنده شدم تا رسیدم به این محرم
مگه من چند تا محرم توی زندگیم میبینم
که قرار بود این شبا رو گوشه خونم بشینم
من بدی کردم ولی خُب اونقدا که بد نبودم
تو خوب اربابی بودی من نوکری بلد نبودم
آخرش غم تو آقا همه هستمو میگیره
میدونستم توی روضت گریه دستمو میگیره
اگه من تو رو نداشتم به خدا بیچاره بودم
همه عزتم تو بودی نبودی چیکاره بودم
توی آسمون قلبم مثه خورشید میدرخشی
شب اول شب جمعه است یعنی تو میخوای ببخشی
شب اول شب جمعه است مادرت تو قتلگاهه
وقتی مادرت نشسته روضه خوندن اشتباهه
مادرت میگه بُنَیَ دل آسمون میگیره
زائرات جون میدن اما تازه روضه جون میگیره
تو سرت رو نیزه ها رفت تا که شیعه سربلند شه
سرتو طوری بریدن بعیده رو نیزه بند شه
با خودم میگم همیشه کاشکی این روضه دروغ بود
توی مقتلا نوشتن قتلگاه خیلی شلوغ بود
mohjat_net

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش