میزنم دم ز علمدار رشید حرم عشق
1500
5
- ذاکر: محمدحسین پویانفر
- سبک: تک
- موضوع: حضرت عباس (ع)
- مناسبت: شب نهم محرم
- سال: 1399
میزنم دم ز علمدار رشید حرم عشق
شه با کرم عشق مه محترم عشق
صفای قدم عشق همان یار که گشته صنم عشق
چکد از لب او بر لب پیمانه نم عشق
همان شاه که باشد سر دوشش علم عشق
نگار دل زارم صفا بخش مزارم
به جز عشق جمالش به دل خویش ندارم
قرارم بهارم شعارم همه دار و ندارم
که باشد شب اول دل قبرم به کنارم
دلم عاشق رویش شدم بنده کویش
دلم بسته به مویش قدح نوش سبویش
شتابان دل زارم همه شب جانب کویش
چنان برگ خزانیست روان در دل جویش
ندارم به خدا جز هوس دیدن رویش
مرا کشته به و الله علی واری خویش
ذکر بازوی یل ام البنین در کار زار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
ابالفضل امیرم امیر بی نظیرم
صفا بخش ضمیرم که جز عشق رخش در دل خسته نپذیرم
چه خوش باشد اگر باز زند با دو سه تیرم
که صیدش شوم و زیر قدم هاش بمیرم
ز غیرش همه سیرم دل از مهر خدایی ابالفضل نگیرم
علمدار ابالفضل
سپهدار ابالفضل
جهان گیر و جهان دار ابالفضل
بود دلبر و دلدار ابالفضل
مرا یار ابالفضل
تپش های دل حیدر کرار ابالفضل
شده در حرم فاطمه پرگار ابالفضل
زنم جار ابالفضل
بود عشق شرر بار ابالفضل
بگوبد دل دیوانه سر دار ابالفضل
سرم پر ز هوایش دلم جای ولایش
غلامم به سرایش
همه هستی و دینم به فدایش
بود محور عرش ازلی دست جدایش
حسین ابن علی سوره توحید بخواند ز برایش
کسی نیست به پایش به قربان نوایش
به قربان دعایش دلمن گشته خریدار ولایش
به قربان گره بند قبایش
بود چادر زهرا به دم حشر عبایش
لقب باب حوائج نسب باب حوائج
خداوند نجیبی و ادب باب حوائج
دلم غرق کمالش پریشان وصالش
دو ابروی هلالش نگاه پر جلالش
که حق داده تعالش رخ
خورشیدی و اما بی زوالش
چنین داده مدالش
بود زینب کبری همه جا محو جمالش
دلم بنده نامش گرفتار مرامش
که افتاده به دامش
نه حاتم نه سلیمان و نه لقمان
که موساست غلامش
حسین است کلامش
به زهراست سلامش
قیامت متجلی شود از وقت قیامش
تمامیِ بهشت است به نامش
mohjat_net
شه با کرم عشق مه محترم عشق
صفای قدم عشق همان یار که گشته صنم عشق
چکد از لب او بر لب پیمانه نم عشق
همان شاه که باشد سر دوشش علم عشق
نگار دل زارم صفا بخش مزارم
به جز عشق جمالش به دل خویش ندارم
قرارم بهارم شعارم همه دار و ندارم
که باشد شب اول دل قبرم به کنارم
دلم عاشق رویش شدم بنده کویش
دلم بسته به مویش قدح نوش سبویش
شتابان دل زارم همه شب جانب کویش
چنان برگ خزانیست روان در دل جویش
ندارم به خدا جز هوس دیدن رویش
مرا کشته به و الله علی واری خویش
ذکر بازوی یل ام البنین در کار زار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
ابالفضل امیرم امیر بی نظیرم
صفا بخش ضمیرم که جز عشق رخش در دل خسته نپذیرم
چه خوش باشد اگر باز زند با دو سه تیرم
که صیدش شوم و زیر قدم هاش بمیرم
ز غیرش همه سیرم دل از مهر خدایی ابالفضل نگیرم
علمدار ابالفضل
سپهدار ابالفضل
جهان گیر و جهان دار ابالفضل
بود دلبر و دلدار ابالفضل
مرا یار ابالفضل
تپش های دل حیدر کرار ابالفضل
شده در حرم فاطمه پرگار ابالفضل
زنم جار ابالفضل
بود عشق شرر بار ابالفضل
بگوبد دل دیوانه سر دار ابالفضل
سرم پر ز هوایش دلم جای ولایش
غلامم به سرایش
همه هستی و دینم به فدایش
بود محور عرش ازلی دست جدایش
حسین ابن علی سوره توحید بخواند ز برایش
کسی نیست به پایش به قربان نوایش
به قربان دعایش دلمن گشته خریدار ولایش
به قربان گره بند قبایش
بود چادر زهرا به دم حشر عبایش
لقب باب حوائج نسب باب حوائج
خداوند نجیبی و ادب باب حوائج
دلم غرق کمالش پریشان وصالش
دو ابروی هلالش نگاه پر جلالش
که حق داده تعالش رخ
خورشیدی و اما بی زوالش
چنین داده مدالش
بود زینب کبری همه جا محو جمالش
دلم بنده نامش گرفتار مرامش
که افتاده به دامش
نه حاتم نه سلیمان و نه لقمان
که موساست غلامش
حسین است کلامش
به زهراست سلامش
قیامت متجلی شود از وقت قیامش
تمامیِ بهشت است به نامش
mohjat_net
نظرات
نظری وجود ندارد !