محمدحسین پویانفر

تا ز دل ناله ویرانه نشینان برخاست

1368
9
تا ز دل ناله ویرانه نشینان برخاست
خون ز دل آه ز لب اشک ز مژگان برخاست
طفل هر وقت گرسنه است نخواهد خوابید
تا رسیدم به ویرانه بوی نان برخاست
چقدر دخترکان با سر زانو رفتند
چون که با پای پر از آبله نتوان برخاست
وقت و بی وقت سر سوختگان داد زدند
دختر قافله از خواب پریشان برخاست
تا ز ویرانه صدایش به لب تشت رسید
در همان تشت به پایش سر سلطان برخاست
هر که بنشست کنار جگر سوخته ام
از کنار جگرم سوخته دامان برخاست
وقت افتادنم از ناقه تماشایی بود
تا که خوردم به زمین خاک بیابان برخاست
گفتم ای دشت به من عرض ادب باید کرد
بهر پابوسی من خار مغیلان برخاست
دست هر که به دهان و به لبم خورد فقط
به هواداری این طفل تو دندان برخاست
به خداوند قسم یک تنه جای همه بود
او کتک خورد ولی ناله ز طفلان برخاست
ابتا یا ابتا تا نفس آخر گفت
صبح شد ناله و ویرانه نشینان برخاست
***
لباسای تنم پاره توی موهام پر از خاره
کتک خوردم همش گفتم یتیمی دردسر داره
دارم میمیرم از سر درد چه دادی زد سرم نا مرد
توی دستاش هر چی بود به سوی صورتم پرت کرد
چه صورتی چه گونه ای نه عزتی نه خونه ای
تنم کبود دلم شکست زخم منو کسی نبست
چشام بارونی مثل تو پیشونیم خونی مثل تو
خرابه جای خوبی نیست واسه مهمونی مثل تو
خرابه بالشش خشته به خاک تیر آغشته
تو خیلی خاکی ای اما برای دخترت زشته
شاید هنوز گرسنه ای آخ نکنه که تشنه ای
هر شب سرت دست یکی انگشترت دست یکی
برامون ننگه این کارا بریم تو بزم می خوارا
غرور عمه جانم رو شکستن توی بازارا
نه واسم بال و پر مونده نه مویی روی سر مونده
ببین بعد از چهل منزل چی از ما چند نفر مونده
چی شده این لب و دهن تنت کجاست ای بی کفن
گره کنم به غربتت من له ترم یا صورتت
از ساربون بدم میاد از رد خون بدم میاد
چند روزه حتی از تنور از بوی نون بدم میاد
از بوی دود بدم میاد من از حسود بدم میاد
از اونی که پیرهنتو دزدیده بود بدم میاد
حالا تو از زیر چشام خوشت میاد
حالا که دندون ندارم از خنده هام خوشت میاد
حالا تو از موی سفید خوشت میاد
از اینکه زانو بزنم جلو یزید خوشت میاد
از قتلگاه بدم میاد چکمه سیاه بدم میاد
از اونی که آتیش میزد به خیمه مه بدم میاد
از هر چی جنگ بدم میاد از چوب و سنگ بدم میاد
خدا میدونه چقد از کوچه تنگ بدم میاد
آخه کی از فحش و کتک خوشش میاد
از موی سوخته و لب ترک ترک خوشش میاد
حالا تو از موی سرم خوشت میاد
از اینکه دست دراز کنن به معجرم خوشت میاد
من از طناب بدم میاد از اضطراب بدم میاد
از خنده های حرمله جون رباب بدم میاد
از شهر شام بدم میاد از ازدحام بدم میاد
به عصمت سکینه از بزم حرام بدم میاد
به جون تو از خیزرون بدم میاد
از اینکه تو جمع عمه رو بدن نشون بدم میاد
بدم میاد حرفای بی پرده بگن
من مگه مُردم که بخوان به خوهرم بَرده بگن
حالا تو از اشکم عزیز خوشت میاد
اینکه اینا به دخترات بگن کنیز خوشت میاد
عمو کجاست یعنی عمو خوشش میاد
از اینکه میخورم زمین جلو عدو خوشش میاد
رسمه به والله تو ماها ناز یتیمو میخرن
یتیم که بی تابی کنه براش عروسک میخرن
اما بگم ز شامیا با ماها خیلی فرق دارن
یتیم که بی تابی کن سر باباشو میبرن
mohjat_net

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش