سنگ خارا شد دلگر آن بستری که داشتم
1278
4
- ذاکر: حاج منصور ارضی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت رقیه (س)
- مناسبت: شب سوم محرم
- سال: 1399
سنگ خارا شد دلگر آن بستری که داشتم
یک زمان میبافتم موی سری که داشتم
روی نی رفتی و رفتم با سپاه شامیان
بی علمدار و علم بی لشکری که داشتم
بند بندم سوخته این سوخته تقدیم تو
باد برده کربلا خاکستری که داشتم
با اشاره با تو صحبت می کنم شرمنده ام
سوخت بین شعله تار حنجری که داشتم
گفت اسمت چیست گفتم فاطمه یک دفعه زد
دردسر ها داشت اسم مادری که داشتم
دست هایم را گره کردم به روی صورتم
خُرد شد زیر لگد ها سنگری که داشتم
گوشوارم را خودم میدادم اما بد کشید
گوش من را پاره کرد آن زیوری که داشتم
mohjat_net
یک زمان میبافتم موی سری که داشتم
روی نی رفتی و رفتم با سپاه شامیان
بی علمدار و علم بی لشکری که داشتم
بند بندم سوخته این سوخته تقدیم تو
باد برده کربلا خاکستری که داشتم
با اشاره با تو صحبت می کنم شرمنده ام
سوخت بین شعله تار حنجری که داشتم
گفت اسمت چیست گفتم فاطمه یک دفعه زد
دردسر ها داشت اسم مادری که داشتم
دست هایم را گره کردم به روی صورتم
خُرد شد زیر لگد ها سنگری که داشتم
گوشوارم را خودم میدادم اما بد کشید
گوش من را پاره کرد آن زیوری که داشتم
mohjat_net
نظرات
نظری وجود ندارد !