محمدرضا بذری

بسم رب النور رب العشق رب العالمین

1769
61
بسم رب النور رب العشق رب العالمین
بسم احمد ، بسم زهرا و امیرالمؤمنین

بسم رب الجود بسم مجتبی بسم کریم
بسم ثارالله بسم الله رحمن الرحیم

السلام ای بهترین ماه ای محرم السلام
السلام ای بهترین ارباب عالم السلام

از تو ممنونم که از غم راحتم کردی حسین
با تمام روسیاهی دعوتم کردی حسین

تا شدم مجنون تو عقلم دو چندان رشد کرد
در محرم نور ایمانم فراوان رشد کرد

ذره ای هستم که از مهر شما آکنده ام
شک اگر کردم به درمان شما شرمنده ام

آنکه اهل حرف بود و در عمل جا زد منم
آنکه دائم پای عشقت رنگ می بازد منم

تو همان آقایی و روضه همان دارالشفاست
گریه بر داغ تو بر هر درد بی درمان دواست

قطره ی اشکی سبب شد کور بینا بازگشت
با عصا آمد به سوی روضه با پا بازگشت

هست مدیون تو سر تا پا وجودم یا حسین
بی نگاهت صد کفن پوسانده بودم یا حسین

حرف پیر زیرکی همواره در یاد من است
مثل او این حرف در طوفان فریاد من است

” هر که هستم هر چه هستم بر کسی مربوط نیست “
جود اربابم حسین بن علی مشروط نیست

پیرهن مشکی به تن کردن عبادت کردن است
یا حسینِ ما همان قرآن تلاوت کردن است

واجب عینی است گریه قابل تبدیل نیست
کعبه هم تعطیل باشد روضه ات تعطیل نیست

می شود این روضه ها بی سایبان هم برقرار
برتر از عرش است روضه سقف می خواهد چه کار

چادر زهرای اطهر سایبان روضه هاست
بانوی پهلو شکسته میزبان روضه هاست

روضه ای را که به پا کرده در این دنیا خودش
اختیارش نیست دست هیچ کس الا خودش

پس به پای هم چرا بیهوده می پیچیم ما
پای زهرا که وسط باشد همه هیچیم ما

ما تأسی می کنیم امسال بر بانو رباب
سینه زن خواهیم شد حتی به زیر آفتاب

بی اراده غرق ناله بی امان بی اختیار
گریه باید کرد مثل مادران داغدار

گریه های مادرانه یادگار فاطمه است
روضه خواندن کار ماها نیست کار فاطمه است

سوختی در آتش صحرا بُنَیّ سوختم
رفت غارت آن لباسی که برایت دوختم

کاش در گودالِ خون عطشان نبودی لااقل
پیش چشم این و آن عریان نبودی لااقل
*
ابا شعثا بهترین تیر انداز کوفه بود
به لشکر حر پیوست
امیرالمومنین فرمود اگه خدا بخواد یکی رو آقا کنه
شجاعت یاری از حق رو بهش میده
ابا شعثا اوج لذت و اوج لذت رو تجربه کرد
ابی عبدالله فرمود عباس جان مشک ها رو زمین بذارند
تا همه سیراب آب بشن
ابا شعثا اینو دیده مجذوب ابی عبدالله شده
کثیر کوفی نامه داد به حر
کثیر کوفی همونی که تیر به پهلو اب عبدالله زد
و لباس حسین رو کند
حر نامه رو خوند نامه عبیدالله بن زیاده
خیلی به حسین سخت بگیر
حر گفت من نمیتونم
ابو شعثا گفت مادرت به عزای بشینه این چه نامه ایه؟
فهمید جنگ قطعی شده
به حر گفت من میخوام برم سمت ابی عبدالله
لرزان و گریان حسین منو قبول میکنه یا نه؟
دید اول حسین اومد استقبالش
گفت من ساعت ها منتظرت بودم بیای
شروع به ناله کردن
اقا من دل زن و بچتو شکستم
خواهرت و بچه هات از من راضی ان یا نه

روز عاشورا نوبت به نوبت رفتن
نوبت به ابوشعثا
تیرهاشو در اورد
گفت اقا جان تیرها رو مسموم کردم برای کربلا
اقا نیت من بود همه رو خرج خودت کنم
اما حالا...
کنار ابی عبدالله زانو زد
تیرها رو پرت میکرد
رجز میخوند
حسین هم دعا میکرد
خیلی ها رو به هلاکت رسوند
با شمشیر زد به دل لشکر
زخم زیاد شد تیری زدن به گلوش خورد
اقا اومد بالا سرش
گفت اقا نمیدونستم اینقد اقایی
اقا فرمود حاجتتو بگو
اقا فقط یه جواب به من بده
گفت اوفیت به عهدی؟
ابی عبدالله گریه کرد
چند جا به ابی عبدالله خیلی سخت گذشت
یکی عباس دیگه من بیچاره شدم سقای دشت کربلا دلواپسم کردی
یم خیمه گاه چشم انتظارن بر نمیگردی
غصه نخور عیبی نداره
زده رقیه قید ابو
خودم جوابشونو میدم
نخور تو غصه ی ربابو
ای وای علمدارم ابوالفضل

مردونگی کن پاشو که میدونم بی دستی
بی دست هم باشی میگن پشت حسین هستی
پاشو نذار هر بی حیایی
به اشک ناموسم بخنده
پاشو نذار هرکی بیادو دست رقیه رو ببنده
***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش