چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قیامت
1247
3
- ذاکر: سید مجید بنی فاطمه
- سبک: شعر روضه
- موضوع: امام حسین (ع)
- مناسبت: شب دهم محرم
- سال: 1399
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قیامت
که زیر سایه این خیمه کرده ایم اقامت
شفیع گریه کنانش ائمه اند یکا یک
به این دلیل که جمع است در حسین امامت
کسى که آه ندارد چه سود آه خجالت
کسى که اشک ندارد چه سود اشک ندامت
چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه
که جبرئیل در آنجا فکنده رحل اقامت
کسى که بار علم را به شانه اش نکشیده است
بعید نیست بمیرد به زیر بار ملامت
کسى که در پى کار حسین نیست محال است
که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت
کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید
ز دوستی چه نشانی ز شیعگی چه علامت
کسی که در کفنش تربت حسین نباشد
چه خاک بر سر خود میکند به روز قیامت
کسی که قبر حسین را ندید و رفت ز دنیا
به نزد فاطمه ریزد ز دیده اشک ندامت
به روز حشر که جمله فقیر و کاسه به دست اند
خدا به زائر تو میدهد مقام زعامت
غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد
برابرش نکنم با هزار تاج کرامت
چه نا به جاست به وصف شهادت تو شهادت
چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت
پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی
خدا قیامت خود را سند زده است به نامت
شاعر: علی اکبر لطیفیان
*
امشب شب قیامت کبرای دیگر است
هر لحظه یک گزارش صحرای محشر است
امشب رسد به گوش مناجات عاشقان
فردا به روی خاک بدن های بی سر است
امشب علم به دست علمدار کربلاست
فردا تنش به علقمه در خون شناور است
امشب رباب دست دعایش بر آسمان
فردا تسلی دل او داغ اصغر است
امشب دعا به جان جوانان کند حسین
فردا به روی دامن او نعش اکبر است
امشب عطش گرفته ز قاسم توان و تاب
فردا به جای آب دهانش ز خون تر است
امشب دعای زینب کبراست یا حسین
فردا لبش به زخم گلوی برادر است
امشب حسین گرم مناجات با خداست
فردا هزارپاره ز شمشیر و خنجر است
امشب حسین پیروهن کهنه اش به بر
فردا نه سر نه پیروهن او به پیکر است
میثم دمد ز هر نفست شعله های دل
نظم تو سوز سینه آل پیمبر است
شاعر: استاد سازگار
mohjat_net
که زیر سایه این خیمه کرده ایم اقامت
شفیع گریه کنانش ائمه اند یکا یک
به این دلیل که جمع است در حسین امامت
کسى که آه ندارد چه سود آه خجالت
کسى که اشک ندارد چه سود اشک ندامت
چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه
که جبرئیل در آنجا فکنده رحل اقامت
کسى که بار علم را به شانه اش نکشیده است
بعید نیست بمیرد به زیر بار ملامت
کسى که در پى کار حسین نیست محال است
که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت
کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید
ز دوستی چه نشانی ز شیعگی چه علامت
کسی که در کفنش تربت حسین نباشد
چه خاک بر سر خود میکند به روز قیامت
کسی که قبر حسین را ندید و رفت ز دنیا
به نزد فاطمه ریزد ز دیده اشک ندامت
به روز حشر که جمله فقیر و کاسه به دست اند
خدا به زائر تو میدهد مقام زعامت
غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد
برابرش نکنم با هزار تاج کرامت
چه نا به جاست به وصف شهادت تو شهادت
چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت
پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی
خدا قیامت خود را سند زده است به نامت
شاعر: علی اکبر لطیفیان
*
امشب شب قیامت کبرای دیگر است
هر لحظه یک گزارش صحرای محشر است
امشب رسد به گوش مناجات عاشقان
فردا به روی خاک بدن های بی سر است
امشب علم به دست علمدار کربلاست
فردا تنش به علقمه در خون شناور است
امشب رباب دست دعایش بر آسمان
فردا تسلی دل او داغ اصغر است
امشب دعا به جان جوانان کند حسین
فردا به روی دامن او نعش اکبر است
امشب عطش گرفته ز قاسم توان و تاب
فردا به جای آب دهانش ز خون تر است
امشب دعای زینب کبراست یا حسین
فردا لبش به زخم گلوی برادر است
امشب حسین گرم مناجات با خداست
فردا هزارپاره ز شمشیر و خنجر است
امشب حسین پیروهن کهنه اش به بر
فردا نه سر نه پیروهن او به پیکر است
میثم دمد ز هر نفست شعله های دل
نظم تو سوز سینه آل پیمبر است
شاعر: استاد سازگار
mohjat_net
نظرات
نظری وجود ندارد !