سید مجید بنی فاطمه

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود

3285
40
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود
توی ویرونه یک شهر غریب
یه فرشته منتظر نشسته بود
روزا که دخترا میان رقیه رو نگاه کنن
اما گوشام نمیشنوه اگه منو صدا کنن
بابا اینا نمیتونن منو ازت جدا کنن
میای کنارم خودم میدونم
هر چقدم باشه منتظر میمونم
پیدا نشد گل سرم بابا
کجایی قربونت برم بابا
بیا که من منتظرم بابا
****
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود
قصه دختر شاه آخر کار
میرسه به شهر مردم حسود
دیدی که گفتم آخرش منو تو رو نظر زدن
دیدی بابا با تازیونه ما رو اونقدر زدن
دیدی حتی تو خواب منو بابایی بی خبر زدن
اون وقتی که زجر دنبالم افتاد
تا برسم به کاروان منو کتک زد
خیلی دلم شکسته شد بابا
نماز من نشسته شد بابا
بیا که عمه خسته شد بابا
****
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود
یه یتیم بود و سر بابا که داشت
اثر کعب نی و آتیش و دود
ای وای بابا ببین به ما چجوری آب و نون میدن
ای وای ببین که چهرمو بهم دیگه نشون میدن
ای وای سرت میفته وقتی نیزه رو تکون میدن
بوسه آتیش به موی من خورد
سنگی که از سرت گذشت به روی من خورد
سفیده موهای سرم بابا
چیزی نموند از چادرم بابا
معجر نمونده تو حرم بابا
mohjat_net

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش