حسین محمدی فام

دیگه نایی ندارم من

1372
7
دیگه نایی ندارم من
نمونده تو تَنم جونی

چقد جای تو خالیه
تو این شامِ غریبونی

كجایی هستیِ زینب
به دنبال تو می‌گردم

میونِ خاك و خون و سنگ
توی گودال گُمِت كردم

چه گودالی، عجب حالی
كنارت از پا افتادم

تنت رو كه، بغل كردم
همونجا بود كه جون دادم

ببین رَختِ، اسیریمو
برای رفتن آمادم

*********
همین چند ساعتِ پیش بود

گلوتو خوب بوسیدم
همین چند ساعتِ پیش بود

تو رو از خیمه می‌دیدم
حالا باید ببوسم من

یه حُلقومِ پُر از خونو
حالا از روی نِی داداش

ببین آوارِگیمونو
چه آتیشی، چه دامانی

داره می‌سوزه معجرها
چه اطفالی، چه گوشایی

كبوده روی دخترها
چه جسمایی روی خاك و

به روی نیزه‌ها سرها
حسین جانم...

********
نشد پیراهنت پیدا

من از هركی كه پرسیدم
گمونم خاتمت رو من

تو دستِ ساربان دیدم
تو مُشت لشكر كوفه

پُر از خلخال و گوشوارس
رباب دِق می‌كنه دیگه

یكی دنبال گهوارس
چه زنجیری، به دستامون

میون قافله باشه
نبود حقّ، سه سالت كه

پاهاش پرآبله باشه
نبود رسمش كه ناموست

كنار حرمله باشه
*******

شعر و سبک از: محمد رسولی

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش