وقت وداع ازحرم نگاهِ پدرها
1213
3
- ذاکر: حسین محمدی فام
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت علی اکبر (ع)
- مناسبت: شب اول محرم
- سال: 1397
وقت وداع ازحرم نگاهِ پدرها
مُلتَمِسانه تر است پشت پسرها
آه، پدرهاي خسته، آه،کمرها
آه، پسرهاي رفته، آه، جگرها
میرود و یکصدا به گریه میافتند
پُشت سرش خیمهها به گریه میافتند
کیست که خاکش بوي گلاب گرفته
اینکه برایش مَلک رکاب گرفته
بهر شهادت چُنان شتاب گرفته
زودتر از دیگران جواب گرفته
سَرکشیِ عشق او مهار ندارد
بسکه به شوق آمده قرار ندارد
باز نمایان شده جلالِ پیمبر
بازتماشا شده جمالِ پیمبر
پرده برانداخته کمال پیمبر
اینکه وصالش بُود وصال پیمبر
سَمت عدو نه علی اکبر خیمه
میرود ازخیمهها پِیمبر خیمه
حیدرِکرار شد زمان خطر گشت
لشگرکوفه تمام مثل سپر گشت
ریخت بهم دشت را و موقعِ برگشت
ضرب عمودي که خورد، واقعه برگشت
خون سرش بر روي عقاب چکید و
راه حرم را ندید و شِیهه کشید و
آن بدن ازجفا شکسته ترین را
آن بدن له شده به عرشهي زین را
برد سوي دیگري، شکسته جبین را
لشگر آماده نیز خواست همین را
واي که شمشیرها محاصره کردند
ازهمه سو تیرها محاصره کردند
بی خبرانه زدند، بیخبر افتاد
خوب که بیحال شد ز پشت سرافتاد
در وسط قتلگاه تا پسرافتاد
در جلوي خیمهگاه هم پدر افتاد
واي گرفتند از دلم ثمرم را
میوهي باغ مرا، علی، پسرم را
آه از این پیرمرد خسته، شکسته
سمت علی میرود شکسته، شکسته
آمد و دید آن تن خجسته، شکسته
در بدنش نیزه دسته دسته، شکسته
کاش جوانان خیمه زود بیایند
یاري این قیامت شکسته نمایند
******
شاعر: علی اکبر لطیفیان
مُلتَمِسانه تر است پشت پسرها
آه، پدرهاي خسته، آه،کمرها
آه، پسرهاي رفته، آه، جگرها
میرود و یکصدا به گریه میافتند
پُشت سرش خیمهها به گریه میافتند
کیست که خاکش بوي گلاب گرفته
اینکه برایش مَلک رکاب گرفته
بهر شهادت چُنان شتاب گرفته
زودتر از دیگران جواب گرفته
سَرکشیِ عشق او مهار ندارد
بسکه به شوق آمده قرار ندارد
باز نمایان شده جلالِ پیمبر
بازتماشا شده جمالِ پیمبر
پرده برانداخته کمال پیمبر
اینکه وصالش بُود وصال پیمبر
سَمت عدو نه علی اکبر خیمه
میرود ازخیمهها پِیمبر خیمه
حیدرِکرار شد زمان خطر گشت
لشگرکوفه تمام مثل سپر گشت
ریخت بهم دشت را و موقعِ برگشت
ضرب عمودي که خورد، واقعه برگشت
خون سرش بر روي عقاب چکید و
راه حرم را ندید و شِیهه کشید و
آن بدن ازجفا شکسته ترین را
آن بدن له شده به عرشهي زین را
برد سوي دیگري، شکسته جبین را
لشگر آماده نیز خواست همین را
واي که شمشیرها محاصره کردند
ازهمه سو تیرها محاصره کردند
بی خبرانه زدند، بیخبر افتاد
خوب که بیحال شد ز پشت سرافتاد
در وسط قتلگاه تا پسرافتاد
در جلوي خیمهگاه هم پدر افتاد
واي گرفتند از دلم ثمرم را
میوهي باغ مرا، علی، پسرم را
آه از این پیرمرد خسته، شکسته
سمت علی میرود شکسته، شکسته
آمد و دید آن تن خجسته، شکسته
در بدنش نیزه دسته دسته، شکسته
کاش جوانان خیمه زود بیایند
یاري این قیامت شکسته نمایند
******
شاعر: علی اکبر لطیفیان
نظرات
نظری وجود ندارد !