بی وفایی خاص و عام از من
1435
1
- ذاکر: حسین محمدی فام
- سبک: شعر روضه
- موضوع: مسلم بن عقيل (ع)
- مناسبت: شب اول محرم
- سال: 1397
بی وفایی خاص و عام از من
سَر بازار و ازدحام از من
خواهرت را مدینه برگردان
هرچه سنگ است روی بام از من
بُغض مردانهی صدا از من
مَکر این قوم بی وفا از من
به غرور رقیه بر نَخورد
کم محلّیه کوچه ها از من
این شب بی ستاره از مسلم
جِگر پاره پاره از مسلم
سَر اکبر به نیزه ها نرود
سَر دارالاماره از مسلم
آخرِ کار قائله از من
عطش و درد و سلسله از من
خار در پای دخترت نرود
آن سه تا تیر حرمله از من
بر سرِ شانه کوهِ غم از من
زخم خوردن زیاد و کم از من
تو سلامت مدینه برگردی
خنجر کُندِ شمر هم از من
هرچه دارد هزینه از مسلم
پای سنگین کینه از مسلم
زینت شانه های پیغمبر
نفسِ تنگ سینه از مسلم
بِزن آتش که خِرمنش با من
از دهن نیزه خوردنش با من
تو نخی از عبات کم نشود
بی کفن ماندن تَنش با من
بعد من نالهی حرم با تو
بی قراریِ دخترم با تو
به پَرِ بسته ام نگاه نکن
سَر دروازه می پرم با تو
بعد من اصل ماجرا با تو
دردها با تو کربلا با تو
سهم من بود گردن کوفه
تَه گودال و چَکمه ها با تو
بعد من رنجِ همسفر با تو
سرِ نِی گریه تا سحر با تو
به زمین خوردنم صدایش ماند
انعکاسش به طَشت زَر با تو
قسمتِ تلخ داستان با تو
شامِ غم پس حسین جان با تو
من که چیزی نمانده از لب هام
زحمت چوب خیزران با تو
وحید قاسمی
سَر بازار و ازدحام از من
خواهرت را مدینه برگردان
هرچه سنگ است روی بام از من
بُغض مردانهی صدا از من
مَکر این قوم بی وفا از من
به غرور رقیه بر نَخورد
کم محلّیه کوچه ها از من
این شب بی ستاره از مسلم
جِگر پاره پاره از مسلم
سَر اکبر به نیزه ها نرود
سَر دارالاماره از مسلم
آخرِ کار قائله از من
عطش و درد و سلسله از من
خار در پای دخترت نرود
آن سه تا تیر حرمله از من
بر سرِ شانه کوهِ غم از من
زخم خوردن زیاد و کم از من
تو سلامت مدینه برگردی
خنجر کُندِ شمر هم از من
هرچه دارد هزینه از مسلم
پای سنگین کینه از مسلم
زینت شانه های پیغمبر
نفسِ تنگ سینه از مسلم
بِزن آتش که خِرمنش با من
از دهن نیزه خوردنش با من
تو نخی از عبات کم نشود
بی کفن ماندن تَنش با من
بعد من نالهی حرم با تو
بی قراریِ دخترم با تو
به پَرِ بسته ام نگاه نکن
سَر دروازه می پرم با تو
بعد من اصل ماجرا با تو
دردها با تو کربلا با تو
سهم من بود گردن کوفه
تَه گودال و چَکمه ها با تو
بعد من رنجِ همسفر با تو
سرِ نِی گریه تا سحر با تو
به زمین خوردنم صدایش ماند
انعکاسش به طَشت زَر با تو
قسمتِ تلخ داستان با تو
شامِ غم پس حسین جان با تو
من که چیزی نمانده از لب هام
زحمت چوب خیزران با تو
وحید قاسمی
نظرات
نظری وجود ندارد !