این که دارد میرود از خانه سامان من است
1146
2
- ذاکر: حاج منصور ارضی
- سبک: شعر روضه
- موضوع:
- مناسبت: شب اول محرم
- سال: 1396
این که دارد میرود از خانه، سامان من است
بسکه حیرانش شدم یک شهر حیران من است
نیست دیگر هیچ امیدی برمداوای دلم
اینکه افتاده به جانش درد، درمان من است
گریههایش گریه درد است، درد بیکسی
فاطمه گریان پهلو نیست، گریان من است
بازهم ازحق کعبه برنخواهد داشت دست
فاطمه دست شکستهش هم به دامان من است
لااقل گیسوی زینب را کمی شانه بزن
فاطمه جان شانه کردن حق طفلان من است
اینکه بین دنده یک دنده گیر افتاده است
ظاهرا آه تو اما باطنا جان من است
میهمان سرزده خوب است، لیک اینگونه نه
چه شده از صبح تابوت تو مهمان من است؟
چند روزی موی تو شانه نخورده فاطمه
گیسوان سوخته حالا پریشان من است
بیش ازین با گریههای خود مرا گریان نکن
خانهی آباد را با رفتنت ویران نکن
**************
بسکه حیرانش شدم یک شهر حیران من است
نیست دیگر هیچ امیدی برمداوای دلم
اینکه افتاده به جانش درد، درمان من است
گریههایش گریه درد است، درد بیکسی
فاطمه گریان پهلو نیست، گریان من است
بازهم ازحق کعبه برنخواهد داشت دست
فاطمه دست شکستهش هم به دامان من است
لااقل گیسوی زینب را کمی شانه بزن
فاطمه جان شانه کردن حق طفلان من است
اینکه بین دنده یک دنده گیر افتاده است
ظاهرا آه تو اما باطنا جان من است
میهمان سرزده خوب است، لیک اینگونه نه
چه شده از صبح تابوت تو مهمان من است؟
چند روزی موی تو شانه نخورده فاطمه
گیسوان سوخته حالا پریشان من است
بیش ازین با گریههای خود مرا گریان نکن
خانهی آباد را با رفتنت ویران نکن
**************
نظرات
نظری وجود ندارد !