امیر کرمانشاهی

زیارت آمده اینبار سروی که خرامان نیست

608
2
زيارت آمده اين بار سروي كه خرامان نيست
غريبه نيست بابا دخترت زهراست مهمان نيست

گرفته ابر ظلمت روشناي آسمانت را
ببين كه زهره‌ي زهراي تو ديگر فروزان نيست

به لطف بچه‌ها مي‌آيم اينجا ورنه‌اي بابا
برايم راه رفتن بي‌عصا سخت است آسان نيست

سلام شوهرم اينجا جواب ديگري دارد
چنان هستند با حيدر كه انگاري مسلمان نيست

«مرا عهديست با جانان كه تا جان در بدن دارم»
به پاي شوهرم تا پای جان باشم، ولی جان نيست

براي آنچه حقّم بود شاهد خواستند از من
بگو بابا مگر كه حرفِ زهرا حرف قرآن نيست؟!

نگاه زخم‌هايم هر نفس خون اشك مي‌ريزد
در اين ايّام تنها اين نگاه تار گريان نيست

علی هم محض حال من از آن کوچه نمی‌پرسد
وگرنه زیر چادر صورتم آنقدر پنهان نیست

اگرچه سوختم پشت در امّا طاول آتش
شرارش سخت تر از طاول خار مغيلان نيست

من از آن روز تنها چيزهايي كه به يادم هست
به جز يك ميخ داغ و سرخي يك درب سوزان نيست

كنار قبر تو بگذار بابا روضه‌خوان باشم
كه جاي يك پدر از دست داده كنج ويران نيست

دلش مي‌خواست مويش را ببافد باز، امّا گفت
كه مويي برسرم بابا پس از شامِ غريبان نيست

********

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش