سید مجید بنی فاطمه

ز سر بيرون نخواهم كرد سوداي محمد را

1757
12
ز سر بيرون نخواهم كرد سوداي محمد را
نمي گيرد خدا هم در دلم جاي محمد را

پس از عمري كه چون پروانه بر گِرد علي گشتم
در اين آيينه ديدم نقش سيماي محمد را

به بينايي امير عرصه‎ي تجريد خواهي شد
كُني گر سُرمه‎ات خاك كف پاي محمد را

جهان را سر به سر آيينه ي روي علي ديدي
علي خود آينه‎ست اي دل تماشاي محمد را

چطور آخر همين گوشي كه جز دشنام نشنيد‎ست
شنيد آخر به جان لحن دل آراي محمد را

چه بايد گفت از آن شب، آن شب قدس اهورايي
كه من با خويشتن ديدم مداراي محمد را

سگ كوي علي هستم ولي دزدانه مي‎بينم
علي بر سينه دارد داغ سوداي محمد را

************
شاعر: يوسفعلي ميرشكاك

سعدي اگر عاشقي كني و جواني
عشق محمد بس است و آل محمد

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش