سیدمهدی میرداماد

زمين به لرزه درآمد شكست كنگره ها

1953
5
زمين به لرزه در آمد، شكست كنگره ها
رها شدند خلايق ز بند سيطره ها

شبي كه آتش آتشكده فروكش كرد
شبي كه خاتمه مي‎يافت رقص دايره‎ها

صداي همهمه ي موبدان زرتشتي
هنوز مانده به گوش تمام شب پره‎ها

شب ولادت فرخنده ي بهاري سبز
شب وفات زمستان سرد دلهره ها

دوباره نور و طراوت به خانه‎ها آمد
نسيم آمد و وا شد تمام پنجره‎ها

جهان به يُمن حضورش، بهشتي از بركات
نثار مقدم پر خير و بركتش صلوات

ستاره‎ها به نگاهي شدند سلمانش
منجّمانِ مسلمانِ برق چشمانش

ز انبياء الهي كه رفته تا معراج؟
به غير از او كه ملائك شدند حيرانش

مقام بندگي‎اش را كسي نمي‎داند
پيمبران اولوالعزم مات ايمانش

بساط ذكر سماوات را به هم مي‎ريخت
نماز نيمه شب و شور صوت قرآنش

اويس‎هاي قَرن را نديده عاشق كرد
تبسّم لبِ داووديِ غزل خوانش

شفيع روز جزا گشت و حضرت حق داد
به دست پاك پيامبر كليد رضوانش

امير و قافله سالار كاروانِ نجات
نثار مقدم پر خير و بركتش صلوات

مسيح مكّه شد و نبض مُرده را جان‎ داد
به مرگ دختركان قبيله پايان داد

خُرافه‎هاي عرب را اسير حكمت كرد
به جاي تيغ جهالت، به عشق ميدان داد

نماز شكر سپيدارها چه ديدن داشت!
همان شبي كه سپيده اذان باران داد

نبي‎ست پير خرابات و ساقي‎اش حيدر
در ابتدا به علي او شراب عرفان داد

تبسّمش به كسي چون بلال عزّت داد
مسير اصلي دين را نشان انسان داد

چه قدر فاصله‎مان تا بهشت كمتر شد!
برات مردم ري را به دست سلمان داد

شب تجلّي مهتاب روشن عرصات
نثار مقدم پرخير و بركتش صلوات

كبوتري نشدم، تا كبوترش باشم
دخيل گنبد سبز و مطّهرش باشم

زمان نداد اجازه كه مشق عشق كنم
غلام مسئله آموز منبرش باشم

چه قدر دير رسيدم سَر قرار وصال!
چه شد؟ نخواست كه عمّار محضرش باشم

قبول، شيعه ي خوبي نبوده ام اصلاً
نشد كه حلقه به گوش برادرش باشم

خدا كند كه مرا از قلم نيندازد
بهشت، مست مِي جام كوثرش باشم

به حال و روز خودم فكر مي كنم، انگار
قرار بوده كه گريان دخترش باشم

شب گرفتن حاجت، زيارت عتبات
نثار مقدم پر خير و بركتش صلوات

********

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش