حاج محمدرضا طاهری

سوخت از زهر ز پا تا سر من اي پسرم

2015
23
سوخت از زهر ز پا تا سر من اي پسرم
مانده بر راه تو چشم تَر من اي ‎پسرم

آخرين لحظه‎ ي ديدار رسيده است بيا
مي‎دهد بوي سفر بستر من اي‎ پسرم

با لب تشنه و با اين جگر پاره شده
نام تو زمزمه‎ي آخر من اي ‎پسرم

همه‎ي هستي من سوخته در غربت و غم
بنشين بر سر خاكستر من اي ‎پسرم

حُجره‎ي بسته‎ي من چون قفس تنگ شده
در قفس ريخته بال و پر من اي‎ پسرم

جان به لب دارم و از درد كِشم پا به زمين
اي قرار دل من دلبر من اي ‎پسرم

همه ي غصه ي من غربت تنهايي توست
اين چنين گريه نكن در بر من اي پسرم

با قد خم شده خويش مرا مي خواند
از جنان مادر غم پرور من اي پسرم

**********

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش